یادداشت مهمان؛

حالا كه می روی محمد معتمدی عطری كه در دكان هر عطاری نیست

حالا كه می روی محمد معتمدی عطری كه در دكان هر عطاری نیست

پرسی بلاگ: حسن صنوبری از شاعران آیینی كشورمان به بهانه برگزاری مجموعه كنسرتهای حالا كه می روی به خوانندگی محمد معتمدی در تهران و شهرستان ها یادداشتی را منتشر نمود.



به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، حسن صنوبری از شاعران آیینی كشورمان به بهانه برگزاری مجموعه كنسرتهای «حالا كه می روی» به خوانندگی محمد معتمدی در تهران و شهرستان ها یادداشتی را منتشر نمود.
این كنسرت ها طی هفته های اخیر توسط مركز موسیقی «مأوا» در حال برگزاری است.
در یادداشت حسن صنوبری كه با عنوان «حالا كه می روی، روایتی شنیدنی از عشق» انتشار یافته، آمده است:
«حالا كه می روی روایتی شنیدنی از عشق است. روایتی عمیق، شكوهمند و قدرتمند. اما پیش از عشق بیایید از موسیقی حرف بزنیم. ما از موسیقی چه می خواهیم؟ می گویم: لذت بردن. دیگر از موسیقی چه می خواهیم؟ فكرمی كنم و می گویم: پشیمان نشدن و كهنه نشدن بعد از گذشت یك دوره شنیدن. دیگر از موسیقی چه چیزی می توانیم بخواهیم؟ فكر می كنم و فكر می كنم و می گویم: به فكر فرورفتن و بالاتر رفتن سطح پسند و سلیقه‌ی موسیقایی.
گمان می كردم دهه نود را به پایان می بریم و دیگر آلبومی در قد و قواره‌ی «یاد باد» و «حریق خزان» به بازار موسیقی ایران قدم نگذارد. آلبومی كه بتوانیم با خیال راحت به یك دوست هدیه بدهیم. اما سال قبل فرید سعادتمند آهنگ ساز موفق این سال ها «حالا كه می روی» را (با آواز «محمد معتمدی») منتشر نمود تا رقیب مهمی برای یادباد (با آهنگسازی سیامك آقایی و آواز سالار عقیلی)، حریق خزان (با آهنگسازی مهیار علیزاده و آواز علیرضا قربانی) و دیگر آلبوم های موفق و هنری دهه نود موسیقی با كلامِ ایرانی و فارسی زبان باشد.
می دانم این سه آلبوم تفاوت های زیادی با هم دارند، «یادباد» یك آلبوم مجلسی و ضبط كنسرت است و «حریق خزان» و «حالا كه می روی» یك آلبوم استدیویی اند. اولی موسیقی سنتی و ردیف دستگاهی ایرانی است و دو آلبوم بعدی موسیقی تلفیقی و به شكلی پاپ سنتی. اما از جهات زیادی هم این سه آلبوم موفق به هم شبیه اند و با هم قابل مقایسه اند. هر سه در زمینه آهنگسازی فوق العاده اند. خواننده‌ی هر سه اثر یكی از ستاره های موسیقی اصیل ایرانی است (عقیلی، قربانی و معتمدی) و شعرهای هر سه اثر همچون شعرها و ترانه های ارزشمندی است كه از سطح موسیقی متداول امروز بالاتر است.
در این هشت سال آهنگ خوب كم ساخته و نواخته نشده، اما آلبوم خوب چرا. البته به جز سه اثری كه گفتیم هم آلبوم خوب در موسیقی این دهه وجود دارد، اما آلبوم هایی كه انرژی اصلی‎شان روی یكی دو قطعه است. فرقی كه این سه آلبوم با آن آلبوم های خوب دیگر دارد این است كه زیبایی و هنرمندی در كل یا بیشترینه‌ی آهنگ ها و در تمام اجزاء هر قطعه (متن، ساز و آواز) جاری است.
نكته‌ی دوم این است كه بعضی آلبوم های خوب دیگر هم هستند كه شاید همه یا اغلب آهنگ هایشان زیبا باشد، اما به صورت مجزا. یعنی آنها در حقیقت مجموعه ای از قطعات پراكنده با عوالم گوناگون هستند نه یك آلبوم موسیقی منسجم كه روح و ساختار زیبایی شناختی واحدی بر همه شان حاكم باشد. در صورتی كه آهنگ های «یادباد»، «حریق خزان» و «حالا كه می روی» جدا از زیبایی های انفرادی، كامل كننده و هم آهنگ با همدیگرند.
اگر بخواهیم از ساختار «حالا كه می روی» سخن بگوییم، در این آلبوم همه اجزاء سر جای خود قرار دارند و خوب هم قرار دارند. فرید سعادتمند همان آهنگ سازی است كه پخش قطعاتش از تلویزیون جایگاه موسیقی تیتراژ را به مراتب بالا برداین آهنگ ها با هم زیبایی شناسی و معنایی را دارند كه جدا از هم ندارند. سومین اشتراك این سه آلبوم هم جمع بین مخاطب عمومی و مخاطب فنی است. بطور قطع خیلی از استادان موسیقی و مخاطبان حرفه ای موسیقی از شنیدن آهنگ های این سه آلبوم لذت می برند، اما این التذاذ هنری و فاخر سبب نمی گردد این آهنگ ها، آهنگ هایی محفلی و خاص پسند باشند؛ بلكه شما می توانید هر گوشی را میهمانِ این نغمات كنید و مطمئن باشید شنونده لذت می برد. به خصوص درمورد یادباد و حالا كه می روی این مورد روشن است (حریق خزان تاحدی خاص پسندتر است). البته من هم بر این باورم كه موسیقی اصیل ایرانی و آهنگی كه از رویارویی بی واسطه‌ی سازها و دست ها برمی خیزد ذاتا ارزش وجودی و هنری بیشتری دارد، اما از آن طرف هم _چنانكه توضیح خواهم داد_ «حالا كه می روی» فاصله ی بسیاری با دیگر آلبوم های ژانر خود دارد.
اگر بخواهیم از ساختار «حالا كه می روی» سخن بگوییم، در این آلبوم همه اجزاء سر جای خود قرار دارند و خوب هم قرار دارند. فرید سعادتمند همان آهنگ سازی است كه پخش قطعاتش از تلویزیون جایگاه موسیقی تیتراژ را به مراتب بالا برد. شاید همین تجربه‌ی اوست كه سبب شده نغمه ها و نواخته هایش در «حالا كه می روی» جدا از زیبایی و دقت های موسیقایی _كه از چنین هنرمند نابغه ای انتظار می رود_ قدرتِ روایت گری، تصویری و سینمایی شدن فراوانی هم داشته باشند. بر این باورم كه تمامی آهنگ های آلبوم، به تنهایی انرژی یك فیلم سینمایی درخشان را در خود نهفته دارند. سعادت مند این آلبوم را تنها آهنگ سازی نكرده، بلكه كارگردانی هم كرده است.
می دانیم همانگونه كه در سینما، سریال و فیلمی ماندگار است كه كارگردان در آن فرمانده بازیگر و دیگر عوامل باشد، در موسیقی هم آهنگ و آلبومی ماندگار خواهد بود كه ساز خواننده و شاعر و دیگر عوامل با دست آهنگساز كوك شود. این آلبوم از همان آلبوم هاست. یك شاهدش این است كه در این اثر سعادت مند برای آفرینش جهان موسیقایی پرارزش خود سراغ بهترین ها رفته و برای آواز محمد معتمدی را برگزیده است.
معتمدی جدا از زیبایی، لطافت و قدرت بی نظیر صدایش باید دقت نماییم همان خواننده ای است كه انتخاب بزرگ ترین و موثرترین آهنگ ساز و نوازنده‌ی پنجاه سال گذشته یعنی زنده یاد استاد محمدرضا لطفی بوده است. او خواننده ای نیست كه در تصنیف و ترانه بتواند خودنمایی كند اما در آواز از ساز جا بماند. معتمدی در ساحات گوناگون و پرده های متنوع آوازی خوش درخشیده است و درخشش خویش را بیشتر از اینكه مدیون تبلیغ و تعریف این و آن باشد، مرهون گرمی حنجره‌ی خویش، تلاش و تمرین هنری خود و زانوزدن در محضر بزرگان موسیقی ایرانی است. او پیش از این در آلبوم های موفقی چون «وطنم ایران»، «از بودن و سرودن»، «ای عاشقان»، «باده تویی»، «صوفی»، «اپرای مولوی» و... با چهره های گوناگون موسیقی ایران همراه شده و توانایی هنری خویش را ثابت كرده است. این قدرت صدا و این آواز تربیت شده است كه البته می تواند در گوشه گوشه‌ی طراحی هنری و در گستره‌ی تخیل موسیقایی آهنگ ساز، بال دربال نغمات و لحظات سعادتمند اوج و فرود بگیرد. گاه لطیف باشد، گاه حماسی بخواند، گاه اندوهگین باشد، گاه فریاد بزند، گاه اوج بگیرد و گاه آرام. اگر بخواهیم از این منظر انتخاب سعادتمند در این آلبوم را با با انتخاب آقایی در یادباد مقایسه نماییم باید بگوییم، آقایی با انتخاب عقیلی كه مشهورتر از معتمدی است، كار را برای موفقیت آلبومش در بازار آسان تر كرد و سعادتمند با انتخاب معتمدی كه فنی تر از عقیلی است بر ارزش موسیقایی كار افزود.
همچنین شاعر اثر: دكتر محمدمهدی سیار، قبل از اینكه یك ترانه سرا باشد یك شاعر ثابت شده است. شعر مقامی فراتر و دشواریاب تر از ترانه دارد و سیار در آن خوش درخشیده است. شعرهای سیار، بخصوص غزل هایش، نمونه ای عالی از غزل امروزند كه می توانند نظر مخاطبان جدی ادبیات را به خود جلب كنند. همینطور جدا از ارزش های زیبایی شناختی، شعرهای این شاعر فلسفه خوانده از منظر اندیشه ورزی و چندلایه بودن، در وضعیت بحرانی شعر امروز بی نظیرند. چه در كتابی مثل «حق السكوت» كه جایزه مهم كتاب سال شعر را برده است و چه در كتاب های پرفروشی مثل «رودخوانی» و «یادآوری» كه با استقبال مردم مواجه گشتند. همینطور سیار در مقام ترانه سرایی هم موفقیت های بسیاری داشته و پیش از این ترانه هایش با صدای خوانندگان گوناگونی چون سالار عقیلی، حجت اشرف زاده، اشكان كمانگری، رضا صادقی و... توانسته اند اقبال بالایی كسب كنند. قبل از انتشار آلبوم «حالا كه می روی» ترانه‌ی «چه بگویم» سیار با موسیقی فرید سعادتمند و صدای سالار عقیلی انتشار یافته بود؛ ترانه ای كه تبدیل به یكی از محبوب ترین و موفق ترین آهنگ های موسیقی باكلام در زمان خود و همینطور نقطه عطفی در كارهای سال های اخیر عقیلی شد.
در این زمینه هم اگر بخواهیم انتخاب سعادتمند را با انتخاب های علیزاده و آقایی مقایسه نماییم، مهیار علیزاده و سیامك آقایی با انتخاب شعر مشاهیر ادبیات فارسی (یادباد: حافظ و مولوی/ حریق خزان: سهراب سپهری، فریدون مشیری و هوشنگ ابتهاج) در بخش شعر آلبوم خود ریسك نكرده اند؛ چه از لحاظ فنی و ادبی و چه از منظر مخاطب و بازار؛ اما در عین حال چیزی هم به ادبیات نیفزوده اند. حافظ و سهراب سپهری بی هیچ حنجره و سازی در حافظه شنیداری ادبی ما ثبت هستند. اما سعادتمند با انتخاب خطیر و خطرپذیر یك شاعر امروزی، برگ های ارزشمندی به شعر و ادبیات این سرزمین افزوده است.
همه این عوامل و انرژی ها دست به دست هم دادند تا فرید سعادتمند بتواند یكی از زیباترین و مهم ترین آلبوم های موسیقی سال های اخیر را روانه بازار كند. آلبومی كه به شعور مخاطب حرفه ای موسیقی احترام می گذارد و بر دل مخاطب عمومی می نشیند.

اما اگر بخواهیم از محتوای «حالا كه می روی» حرف بزنیم: این آلبوم از چه چیزی سخن می گوید؟ گفتیم از عشق. اما آیا عشق یك كالای رایج و متداول نیست؟ آیا همان عطر تكراری نیست كه در دكان همه عطارها هست؟
پاسخ من این است: هم آری هم نه. عشق از نظر مفهومی و مضمونی میدان وسیعی است كه جمعیت متفاوت و گاه متناقضی را در خود جای داده. همینطور از نظر اقتصادی به خاطر گستردگی مخاطبانش رمز فروش است. همین سبب شده این معنای بلند، مدعیان فراوانی هم پیدا كند كه تقلای بسیاری شان چیزی جز تیشه به ریشه زدنِ عشق نبوده است. ما در پیشینه شعر فارسی صفحه های درخشان، شكوهمند و بی نظیری داریم كه راوی عشق اند و از دیرباز تمام دنیا به آن احترام می گذارند. اما در موسیقی امروز آنقدر از همین عشق عزیز برداشت های مبتذل شنیده ایم كه آبرویی برای آن نگذاشته ایم.
«حالا كه می روی»، علیرغم همه نوآوری هایش بازگشت به همان برداشت های زیبا و باشكوه از عشق است. حالا كه می روی روایت گر عشق های ساندویچی، عشق های سطحی، عشق های MP3، عشق های ثانیه ای، عشق های درلحظه و عشق های مصنوعی نیست و «با هر می ناپخته نمی جوشد». حالا كه می روی عشق را با همان معنای اصلی و حقیقی و راستینش روایت می كند و به خاطر سایه ی اقتصاد بر فرهنگ و هنر آنرا از درون تهی نمی كند؛ چه در ساخت و چه در محتوا «دل سرد و بیزار است از این گرمی بازارِ غم های دم دستی و دل های فروشی». حالا كه می روی عشق را همانطور كه هست روایت می كند. عمیق، شكوهمند و قدرتمند. عشقی كه در این آلبوم و نغمات و لحظات و سطرها و ثانیه هایش جاری است عشقی است ماندگار و اصیل و چندپرده، شبیه به همان عشق های دیرین و آتشین كه در شعرهای سعدی و حافظ و نظامی و وحشی و دیگر بزرگان شعر فارسی دیده و چشیده بودیم. عشق، با همان توسع معنایی كه می توانست عشق زمینی را به عشق آسمانی و لحظه را به ابدیت پیوند بزند. البته كه این عشق با امروز نسبتی روشن دارد و این موسیقی موسیقی مدرن و امروزین است، اما این امروزی بودن دلیل نشده تا عشق از عشق تهی شود. چه از منظر ساختاری و چه از منظر معنایی به جز یك یا دو قطعه‌ی آلبوم كه به نظر من اندكی كوتاه قدتر از باقی قطعات اند (یعنی آهنگ «كجایی» و تاحدی آواز «نشانی»)، تمامی قطعات این آلبوم یك سروگردن از موسیقی عاشقانه امروز قدبلندترند و برای مخاطبان هنر مغتنم. چه آنجا كه در خود قطعه «حالا كه می روی» روایتش از «تنهایی» و «جدایی» عشق را می گوید، چه آنجا كه در «دل های فروشی» روایتش از شكوه و بلندمرتبه بودن عشق را به مخاطب یادآور می شود، چه وقتی در آهنگ «باور نمی كنی» از اشتیاقِ دیدار سخن می گوید، چه وقتی كه در «غم پنهان» از بی قراری و انتظار عشق فریاد می كند، چه وقتی در قطعه «آفرینش» ازلیت عشق را نشانمان می دهد و چه وقتی در آواز «كوچه انتظار» ما را به دیدار ابدیت عشق می برد.
عشق یك كلمه است اما سه حرف دارد. «حالا كه می روی» برای من این سه حرف را اینگونه تفسیر كرد: عمق، شكوه و قدرت. در ارزیابی نهایی آلبوم، وقتی در این مفاهیم دقیق تر می شوم حس می كنم سه ركن اصلی آلبوم یعنی شاعر (محمدمهدی سیار)، آهنگساز (فرید سعادتمند) و خواننده (محمد معتمدی) هركدام در آزادكردن انرژی یكی از این حروف و تثبیت معانی اش نقش بیشتری دارند. «حالا كه می روی» را شعرهای سیار عمق بخشیده، نغمه های سعادتمند باشكوه كرده و حنجره معتمدی قدرت مند. هركدام از این سه حرف و سه خصوصیت به تنهایی هم ارزشمندند اما اجتماعشان اتفاقی دیگر را رقم می زند. اتفاقی كه راز اصلی موفقیت، زیبایی و ماندگاری این آلبوم است.


منبع:

1398/09/19
14:26:31
5.0 / 5
4270
تگهای خبر: طراحی , فروش , كتاب , مجلس
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۵
پرسی بلاگ