روایت صدرالدین الهی از عامل كودتای سوم حوت

آقا راست است كه شما انگلیسی هستید؟

آقا راست است كه شما انگلیسی هستید؟

به گزارش پرسی بلاگ صدرالدین الهی در یكی از گفت وگوهای خود با سیدضیاء از او می پرسد كه آقا راست كه شما انگلیسی هستید؟ سید در جواب انگلوفیل بودن خویش را رد نمی كند، اما روایت متفاوتی عرضه می دهد.



به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، امروز سوم اسفند ۱۳۹۸ برابر است با نودونهمین سالروز كودتای سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج كه در تاریخ معاصر ایران به كودتای سوم اسفند یا كودتای سوم حوت مشهور است. سیدضیاء الدین طباطبایی، روزنامه نگار جوان پیش از كودتا بعدها بدل به یكی از مرموزترین چهره های سیاسی در تاریخ معاصر ایران شد.
سید ضیاء كه در شهریور ۱۳۴۸ درگذشت، بعد از كودتا از جانب احمدشاه قاجار بعنوان نخست وزیر ارائه شد و تا ۱۴ خرداد ۱۳۰۰، دو بار تشكیل كابینه داد. هیات دولت انتخابی توسط او به «كابینه سیاه» مشهور شد و دلیل اطلاق این صفت هم، اقدام او به دستگیری و زندانی كردن خیلی از چهره های سیاسی مشهور آن دوران بود. سید ضیاء در دوران نخست وزیری برنامه های تبلیغی زیادی را برای خود تدارك دید. از بیان مداوم دستورات شرعی گرفته تا بازداشت پرسروصدای شخصیت های سیاسی كه عموما وابسته به غرب بودند. هرچند كه برخی از مورخان نوشته اند كه مهم ترین دلیل این بازداشت ها خزانه خالی مملكت بود. به عبارتی سید ضیاء تصمیم داشت از بازداشتی ها كه عموما متمول هم بودند، وجوهی را دریافت و بعد آنها را آزاد كند.
در خرداد ۱۳۰۰ وی بركنار و به اروپا تبعید شد و این كار راه را برای قدرت گرفتن رضاخان میرپنج، بازوری نظامی كودتای سوم حوت، باز كرد. سید ضیاء بعد از اروپا به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین به این كشور رفت و در آنجا به كشاورزی پرداخت. به روایتی علت دعوت مفتی فلسطین از سیدضیاء كمك گرفتن از سیدضیاء برای پیشگیری از مهاجرت روز افزون یهودیان به فلسطین توسط آژانس یهود بود. هرچند كه عده ای از مورخان هم سفر او به فلسطین را به علت زد و بندش با آژانس یهود می دانند.
سیدضیاء بعد از سقوط رضا خان در سال ۱۳۲۲ باردیگر به ایران آمد و در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، نماینده شد و سودای نخست وزیری را در سر داشت، هرچند كه توسط محمدرضا پهلوی هیچگاه جدی گرفته نشد.
وی در سال ۱۳۳۵، به دستور قوام السلطنه، نخست وزیر وقت ایران مدتی را زندانی شد و بعد از آن از سیاست كناره گیری كرد و در سعادت آباد تهران و همینطور مناطقی از قزوین به كشاورزی مشغول شد. او را یكی از اولین كسانی در ایران می دانند كه به كشاورزی صنعتی پرداخت. بعد از درگذشتش در حرم حضرت عبدالعظیم به خاك سپرده شد و حكومت پهلوی در زمین های وی در تهران زندان اوین را ساخت. به هر حال چه سیدضیاء را دلسوز بدانیم چه خائن، او هیچگاه توسط مردم جدی گرفته نشد و مهم ترین دلیل هم این بود كه در به قدرت رسیدن او دست پنهان انگلیس دیده می شد.
متفاوت ترین كتاب درباره سیدضیاء
سیدضیاء الدین طباطبایی یكی از كوشندگان در راه انقلاب مشروطیت ایران هم بود. او كار روزنامه نگاری را از سن هفده سالگی با نشریه ای به نام «اسلام» شروع كرد و بعد نشریه ای دیگری به نام «ندای اسلام» را در شیراز در دست گرفت و با مقاله های آتشین به پشتیبانی از مشروطه خواهی ایرانی ها پرداخت.
او در مسال ۱۲۸۸ كمی بعد از فتح تهران اولین شماره روزنامه «شرق» را در ۴ صفحه و به دو زبان فرانسه و فارسی باهمكاری شخصیت هایی مانند علی اكبر داور و حسین كحال منتشر نمود. این روزنامه برخلاف نشریه «ندای اسلام » لحن بی طرفانه ای داشت و حامی جدی مشروطه خواستار نبود. این نشریه در ۱۵ مهر ۱۲۸۹ بعد از انتشار ۶۴ شماره و به علت اهانت به مجلس دوم توقیف شد.
به روایت سیدضیاء، رضاخان ابتدا قصد همراهی با كودتا را نداشت، چون كه بسیار می ترسید كه نكند شاه مواجب و درجه های عقب افتاده نظامیان قزاق را ندهد. همینطور رضاخان از دورخوردن خود توسط سیدضیاء هم وحشت داشتسید بلافاصله نشریه «برق» را جایگزین كرد، اما این روزنامه هم بعد از مدت به دلایلی مشابه روزنامه شرف توقیف شد و عدلیه سیدضیاء را به علت توهین به مجلس به پنج سال زندان محكوم نمود، اما با دخالت بعضی از مشروطه خواستار سید از زندان آزاد و از كشور خارج شد. با این سابقه روزنامه نگاری اما سیدضیاء بعد از پیروزی كودتا همه روزنامه های وقت را توقیف و از انتشار آنها جلوگیری كرد و بسیار نظر بدی نسبت به روزنامه نگاران داشت. عجیب این است كه این نگاه سیاستمداران به اهالی رسانه حتی سیاستمدارانی كه مانند سید ضیاء خود كار سیاسی را با روزنامه نگاری شروع كرده اند، در طول تاریخ معاصر ایران وجود داشته و هنوز هم این نگاه ادامه دارد.
از سیدضیاء در پژوهش های بعد از انقلاب چهره نامناسبی ترسیم شده است و همه نگاه ها نسبت به او سیاه است كه البته غیرواقعی هم نیست. در عموم منابع نوشته شده كه او عامل انگلستان بود و كودتایش هم یك كودتای انگلیسی برای به پادشاهی رساندن افسر بریگارد قزاق یعنی رضاخان میرپنج بود. با این اوصاف اما صدرالدین الهی، از مشهورترین روزنامه نگاران تاریخ معاصر ایران كه هنوز هم در قید حیات است و خیلی از روزنامه نگاران برجسته فعلی از شاگردان او محسوب می شوند، از سیمای سیدضیاء و كودتایش روایت متفاوتی را به دست داده است.
این روزنامه نگار پیشكسوت در ابتدای دهه ۴۰ توانست گفت وگوهای متفاوتی را با عامل كودتای سوم حوت انجام دهد، گفت وگوهایی كه به حوزه تاریخ شفاهی نزدیك شدند. هرچند كه این گفت وگوها در زمان خود برای انتشار سانسور شدند، اما رابطه الهی و خانواده اش با سیدضیاء در سال های آخر عمر را بیشتر كرده و این خانواده توانستند خاطرات مهمی از این چهره مرموز سیاسی را ضبط كنند.
گفت وگوهایی كه در زمان پهلوی سانسور شدند
الهی بعدها گفت وگوهای خود با عامل كودتای سوم حوت را به همراه خاطرات و مسائل پیش تر ناگفته درباره سیدضیاء در كتابی به نام «سیدضیاء عامل كودتا؛ گفته ها و ناگفته های تاریخ معاصر ایران از زبان سیدضیاءالدین طباطبایی» منتشر نمود. این كتاب بسیار خواندنی است و نكات و ناگفته های بسیار مهمی را درباره سیدضیاء و حواشی پیرامون این اسم مهم در تاریه معاصر ایران، را افشا می كند.
«سید ضیاء عامل كودتا» ابتدا در سال ۹۳ توسط نشر فردوس و در ادامه در سال ۹۴ توسط نشر ثالث منتشر گردید. نشر ثالث پنجمین چاپ این كتاب را سال جاری (۱۳۹۸) با شمارگان ۷۷۰ نسخه ۵۲۴ صفحه و بهای ۵۵ هزار تومان منتشر نمود. این كتاب بعنوان یك اثر در حوزه تاریخ شفاهی آخر قاجاریه و ابتدای پهلوی بسیار مهم می باشد. روایت خود سیدضیاء از كودتا، تفاوت عمده ای با دیگر روایت ها دارد و توصیف دقیق او از رضاخان میرپنج بعنوان فرمانده بریگارد قزاق جالب توجه است. به روایت سیدضیاء، رضاخان ابتدا قصد همراهی با كودتا را نداشت، چون كه بسیار می ترسید كه نكند شاه مواجب و درجه های عقب افتاده نظامیان قزاق را ندهد. همینطور رضاخان از دورخوردن خود توسط سیدضیاء هم وحشت داشت. نكته جالب دیگر در اینجاست كه تمام فكرها و برنامه هایی كه سیدضیاء در دست اقدام داشت، رضاخان بعدها در زمان پادشاهی خود همان برنامه ها را به نام خودش پیاده كرد.
ناگفته هایی از كودتا و بوی تند نفت
«سید ضیاء عامل كودتا» چهار بخش كلی دارد. در فصل نخست با عنوان «مصاحبه های من با سید ضیاء و خاطراتی از او» شامل چهار گفت وگوی الهی با سیدضیاء است. در مصاحبه اول روایت خود سیدضیاء از كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و همینطور نقش انگلیسی ها، جایگاه رضاخان در این كودتا، ناگفته هایی بعد از پیروزی كودتا و... صحبت شده است. الهی مصاحبه نخستش با سیدضیاء را با این پرسش آغاز می كند «آقا راست است كه شما انگلیسی هستید؟» سید ضیاء كمك انگلیسی ها برای پیروزی كودتا را رد نكرده و همینطور منكر ارتباط خود با انگلیسی ها نمی گردد، اما توجیح وی در این است كه ناچار بوده برای نجات مملكت انگلیسی ها را با خود همراه كند. این نكته البته جای اما و اگر بسیار هم دارد.
مصاحبه دوم «بوی تند نفت» نام دارد و نظر سیدضیاء درباره نفت را مطرح می كند. مصاحبه سوم درباره كشاورزی و دامداری سیدضیاءست بعد از ورود باردیگر به كشور است و در نهایت مصاحبه چهارم كه فایل صوتی هم از آن تهیه شده بود، درباره زندگی سیدضیاء در دوران كودكی، فعالیت هایش در دوران مشروطه، حضورش در قفقاز به نمایندگی از سوی وثوق الدوله، دیدن انقلاب روسیه، ناگفته هایی درباره كودتای ۱۲۹۹، نظر سید درباره وضعیت ایران در دوران قاجار و... است.
الهی مصاحبه نخستش با سیدضیاء را با این پرسش آغاز می كند «آقا راست است كه شما انگلیسی هستید؟» سید ضیاء كمك انگلیسی ها برای پیروزی كودتا را رد نكرده و همینطور منكر ارتباط خود با انگلیسی ها نمی شودبخش دیگری از این فصل با عنوان «گفته ها و ناگفته هایی از سید ضیاء» به روایت مطالب خصوصی سیدضیاء اختصاص دارد كه در هنگام مصاحبه ها اصرار داشت منتشر نشوند. نظر سید ضیاء درباره شخصیت هایی چون دكتر مصدق، آیت الله كاشانی، دهخدا، فریدون توللی، مظفر فیروز و خاطراتی از این شخصیت ها هم در این قسمت آمده است. الهی این مطالب را تا سال ها بعد از درگذشت سیدضیاء در هیچ نشریه و یا كتابی منتشر نكرده بود، تا اینكه برای ثبت آنها در تاریخ تصمیم به انتشارشان گرفت كه در این یادداشت به بعضی از آنها اشاره می شود.
سیدضیاء و گیاه درمانی
در نهایت آخرین مطلب این فصل هم با عنوان «چه بسیار از او آموختم» نوشته عترت گودرزی، همسر صدرالدین الهی است. گودرزی در این نوشتار، خاطرات خود از مراوده خانوادگی با سیدضیاء را درج كرده است. برخی دستورات پزشكی ــ گیاهی سیدضیاء به خانم گودرزی جالب توجه است. گویا در آن زمان همسر صدرالدین الهی تازه فارغ شده بود، اما شیر برای نوزادش ناكافی بود. سیدضیاء از یونجه ای را كه خود در مزارعش كشت می كرد، آسیاب كرده و آب یونجه را برای درمان كم شیری زائو سفارش كرد و جالب آنكه به روایت گودرزی بعد از مصرف آب یونجه كم شیری اش برطرف شد.
نكته دیگر مهم در این كتاب درباره قرآن پژوهی سیدضیاء است. صدرالدین الهی در بخش «گفته ها و ناگفته هایی از سید ضیا» نكاتی را یادآور می شود كه سید در زمان حیات و در حین مصاحبه ها، مصاحبه كننده را از انتشار آنها برحذر داشته و گفته بود كه «اینها را فقط برای شما می گویم.»
الهی در این بخش از جزوه كوچك چاپی یاد می كند كه سیدضیا در یكی از گفت وگوها به او داد كه محتوای جزوه تفسیر سوره حمد بود. گویا سیدضیا در گفت وگوهای دیگری هم به تفسیرهای دیگر خود بر قرآن اشاره نمود كه قرار بود در كتابی با عنوان «تفسیر روشنایی» منتشر شوند، اما بعد از مرگ سید ضیا معلوم نشد كه بر سر آن تفسیرها چه آمد؟
گفت وگوی نویسنده «جعفرخان از فرنگ برگشته» با سیدضیاء
در بخش دوم كتاب دو مصاحبه درباره سیدضیاء شامل گفتگو با كلنل كاظم خان سیاح، حاكم نظامی بامداد كودتا و گفتگو با محمد ساعد مراغه ای و همینطور گفت وگوی حسن مقدم با سیدضیاء بعد از ترك ایران، بازنشر شده اند. حسن مقدم داستان نویس و نمایشنامه نویس معاصر و نویسنده نمایشنامه مشهور «جعفر خان از فرنگ برگشته» است. سیدضیاء و حسن مقدم در زمان این مصاحبه هر دو در سوئیس بودند.
سیدضیاء بعد از پیروزی كودتا و رسیدن به رئیس الوزرایی در اولین مهمانی رسمی حكومتش كه در آن سفرای كشورهای خارجی هم حضور داشتند، دستور داد كه سر سفره شام به جای شراب و شامپاین، دوغ و شربت بگذارندبخش سوم ضمیمه های كتاب و شامل اعلامیه بیانیه شعایر ملی به قلم سیدضیاء، اعلامیه سیدضیاء در روزنامه رعد درباره مصاحبه ای با شخصی به نام كافتارادزه كه در روزنامه «دوست ایران» ارگان سفارت شوروی انتشار یافته بود و در نهایت مطلبی با عنوان «یكی از بازیگران كم شناخته شده كودتای سوم حوت ۱۲۹۹، ماژور مسعود خان كیهان» به قلم فاطمه معزی.
بخش چهارم كتاب هم با عنوان «آخر دفتر» درباره علت فوت سیدضیاء و یادداشت های احمد احرار و علی بهزادی از روز مرگ و همینطور تشییع و تدفین جنازه سیدضیاءست.
نخستین نخست وزیری كه مشروبات الكی را ممنوع كرد
در دوره صفویه و بعدها در دوره قاجاریه، معمولا در میهمانی های دربار برای سفرای خارجی شراب سرو می شد و حتی در دربارها هم این نوشیدنی الكلی توسط شاه و درباریان بسیار مصرف می شد. به روایت كتاب «سید ضیاء عامل كودتا» سیدضیاء بعد از پیروزی كودتا و رسیدن به رئیس الوزرایی در اولین مهمانی رسمی حكومتش كه در آن سفرای كشورهای خارجی هم حضور داشتند، دستور داد كه سر سفره شام به جای شراب و شامپاین، دوغ و شربت بگذارند. این شاید به صبغه روحانی سیدضیاء و تحصیلات حوزوی او هم بازگردد.
سیدضیا در پاسخ صدرالدین الهی درباره علت این كار می گوید: «در آن مهمانی من می خواستم نشان بدهم كه در ایران یك تغییر اساسی رخ داده... یك سید با ته ریش و كلاه پوستی، به جای شامپانی دوغ می خورد و همه را وادار می كند كه دوغ بخورند. آخر آقا در ملا عام در یك مملكت مسلمان كه نمی گردد عرق خورد و اصلاحات كرد. آداب دیپلماسی در هر مملكتی باید تابع سنت های آن مملكت باشد.»
البته گویا سید ضیا به همین اكتفا نكرده و به روایت صدرالدین الهی مشروب فروشی ها، سینماها و تئاترها هم به دستور او تعطیل شدند. جعفر شهری در جلد نخست از مجموعه پنج جلدی «طهران قدیم» حكایت های جالبی را درباره تأثیر اقدامات كابینه سیدضیا و قوانینی را كه به مرحله اجرا گذاشت، درج كرده است كه مخاطبان می توانند به صص ۲۵۸ تا ۲۶۸ این مجلد رجوع كنند. همچون قوانین او منع ادرار در خیابان ها، ممنوعیت مصرف تریاك در انظار عمومی و قهوه خانه ها، قدغن كردن مارگیری، معركه گیری و لوطی انتری، ممنوعیت خروج كارگران حمام با لنگ از محل كار خود و... است.

1398/12/03
14:15:18
5.0 / 5
4361
تگهای خبر: صنعت , فروش , قوانین , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۶ بعلاوه ۱
پرسی بلاگ