مروری بر انسان، رزمنده، نویسنده ؛

زندگی نویسنده لشکر27 در یک نگاه

زندگی نویسنده لشکر27 در یک نگاه

به گزارش پرسی بلاگ، بابایی بر اثر برخورد ترکش خمپاره، از ناحیه سر، فک و دست مجروح شد و مورد عمل جراحی قرار گرفت که موهای سرش را تراشیدند و چندروز بعد با سر تراشیده و به قول خودش کچل پای سفر دامادی نشست.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: گلعلی بابایی برای علاقه مندان دفاع مقدس و مستندات در ارتباط با این دوره تاریخی، نامی آشناست. به صورت عمومی او را با مجموعه کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در دفاع مقدس می شناسند اما او مکتوبات دیگری ازجمله زندگینامه شهدا و آثار در رابطه با حضور لشکر ۲۷ در دفاع مقدس دارد. سفرنامه حج یا سرگذشت نامه فرماندهان مختلف لشکر یاد شده هم از دیگر گوشه هایی است که او در رابطه با شان قلم زده است.
بابایی هم چهره ای نظامی است هم فرهنگی اما از دهه ۱۳۷۰ به این سو او را بیشتر با چهره و سبقه فرهنگی اش می شناسند که ریشه در مسجد جوادالائمه دارد که نویسندگان و هنرمندان مختلفی را به فضای ادبیات معاصر و انقلاب اسلامی معرفی کرده است. او هم یکی از بچه های مسجد جوادالائمه است که قصه نوشتن، قصه گفتن، تئاتر و در کل فرهنگ و هنر را در جمع دوستانش در این مرکز فرهنگی شناخت و در طول حضورش در جبهه هم مبادرت به تالیف خاطرات روزنوشت خود کرد.
پیش تر در چارچوب «پرونده جنگ بی تعارف» و بررسی کتاب های «همپای صاعقه»، «ضربت متقابل»، «زمین های مسلح»، «کوهستان آتش» و «شراره های خورشید» با بابایی و تعدادی از همرزمانش گفتگو کرده ایم اما برای آشنایی مختصر با کارنامه و زندگی او، میتوان به کتابی رجوع کرد که به صورت مستقیم در رابطه با شخص بابایی نوشته شده است. این کتاب با عنوان «انسان رزمنده نویسنده؛ گلعلی بابایی به روایت گلعلی بابایی» به اهتمام حسین قرایی، زمستان ۱۳۹۵ توسط نشر صاعقه منتشر گردید.
در ادامه، به بهانه تورق کتاب یاد شده، زندگی گلعلی بابایی را بعنوان یکی از راویان و مولفان جنگ و فرهنگ عاشورایی در یک نگاه مرور می کنیم؛
* از کودکی تا مسجد جوادالائمه
گلعلی بابایی، متولد ۷ مهر ۱۳۳۹ در روستای بَرار از توابع شهرستان چالوس است که پدرش به علت مشکلات مالی، سال ۱۳۴۹ به تهران مهاجرت کرد و بعنوان کارگر تمام وقت مشغول به کار شد. در سالی که گلعلی بابایی باید بعنوان شاگرد مقطع اول راهنمایی سر کلاس می نشست، به علت مکفی نبودن حقوق پدر، ترک تحصیل کرد و ابتدا در یک مغازه و سپس در کارگاه تراشکاری مشغول به کار شد.
بابایی بعد از چهارسال دوری از مدرسه، سال تحصیلی ۱۳۵۴ به ۵۵، باردیگر تحصیل در مقطع اول راهنمایی را شروع کرد و روزها را به کار در کارخانه «ماشین رول» به تراشکاری و شب ها را به تحصیل در مدرسه شبانه گذراند. مدرسه وی در این مقطع، مدرسه هخامنش در خیابان سپه غربی، و ناچار بود عصرگاه هر روز بعد از پایان ساعت کار، خویش را از کارخانه در کیلومتر ۷ جاده قدیم کرج به مدرسه برساند. او سال تحصیلی ۵۷ به ۵۸ وارد دبیرستان غزالی خیابان سینا شد و تا مقطع سوم دبیرستان را در این مدرسه گذراند. اما نیمه دوم سال ۱۳۶۰ به علت عضویت در سپاه پاسداران باردیگر ترک تحصیل کرد که بعد از پایان جنگ تحمیلی دیپلم تجربی خویش را گرفته و سپس بعنوان دانشجوی کارشناسی مدیریت فرهنگ دانشگاه امام حسین (ع) مشغول به تحصیل شد.
یکی از اتفاقات مهم زندگی گلعلی بابایی در اردیبهشت ۱۳۵۴ رقم خورد که عضویت کتابخانه مسجد جوادالائمه بود. این مسجد و جوانانی که در آن فعالیت می کردند، عواملی بودند که به زندگی بابایی خط و مسیر دادند و راه کتاب، کتابخوانی و پژوهش را پیش رویش ترسیم کردند.
* خاطره حمله ساواک به خانه تیمی حمید اشرف
نوجوانی و جوانی گلعلی بابایی در محله کارگرنشین مهرآباد جنوبی گذشت و یکی از خاطراتش از آن محله، در ارتباط با بامداد ۸ تیر ۱۳۵۵ است که خانه تیمی چریک های فدایی خلق توسط نیروهای ساواک محاصره و رهبر آنها حمید اشرف کشته شد. بابایی می گوید بسته شدن خیابان و محاصره خانه تیمی مورد نظر را بامداد قبل از رفتن سر کار دیده و سپس در روزنامه های عصر آن روز خبر درگیری و تیراندازی چریک ها و ساواک را خوانده و از ماهیت ماجرا آگاه شده است.
* عکاسی نادر طالب زاده از کشتار مردم در تظاهرات
خاطره دیگر بابایی از روزهای جوانی و تب و تاب انقلاب، روز ۸ بهمن ۵۷ رقم خورده که مردم در میدان ۲۴ اسفند (انقلاب امروز) تجمع کرده و با تیراندازی ماموران حکومت شهید و متفرق شدند. او می گوید نادر طالب زاده آن روز با موهایی بور و بلند، بین مردم حضور داشت و با یک دوربین عکاسی، از کشتار مردم به دست مامورین عکس برداری می کرد.
* حضور در کلاس های تئاتر و قصه گویی و آشنایی با شهیدمطهری و دکتر شریعتی
پیروزی انقلاب سبب شد بابایی بیشتر از پیش پابند مسجد جوادالائمه شود. وی در این مقطع بعنوان استاد تراشکار، در کارگاه صنعتی شرکت «آریسمان» در کیلومتر ۶ جاده قدیم کرج مشغول به کار بود و همزمان در کلاس های قصه گویی و تئاتر بهزاد بهزادپور در مسجد حضور پیدا می کرد. بهزادپور در این کلاس ها کتاب های شهید مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی را می خواند و برای دوستانش شرح و تفسیر می کرد.
بابایی در رابطه با آن مقطع از زندگی خود می گوید «بهزادپور، نمایش نامه هم می نوشت و برخی از آن نمایش نامه ها را توسط همین بچه ها، ازجمله شهید اکبر قدیانی، شهید محمدعلی پوررضا، حسین یاری، حبیب الله والی نژاد، نبی بابایی، حسین عشقی و … در صحن مسجد اجرا می کرد.» (صفحه ۲۸)
* ثبت نام در سپاه و اعزام به دوکوهه
با رسیدن پاییز ۱۳۶۰، بابایی در سپاه پاسداران ثبت نام کرد و بعنوان ورودی دوره ۲۶ سپاه آموزش دید. او ابتدا بعنوان نیروی محافظت از یک مرکز امنیتی خدمت کرد و سپس ۲۷ دی ۱۳۶۱ به پادگان دوکوهه اعزام شد تا با همراهانش در عملیات والفجر مقدماتی شرکت نماید. بدین سان بعنوان نیرویِ گردان جدیدالتاسیس جعفر طیار از لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) و معاون دسته در گروهان یکم گردان یاد شده، در والفجر مقدماتی حضور پیدا کرد. مأموریت این گردان در ارتباط با مرحله و شب دوم عملیات بود که بنا بود نیروهای در محاصره مانده را نجات دهد. این گردان ضمن توفیق در این مأموریت، موفق شد موضع تپه دوقلو را هم فتح کرده و خط پدافندی تشکیل دهد.

* نخستین و دومین مجروحیت
گلعلی بابایی در جریان مرحله دوم عملیات والفجر مقدماتی، از ناحیه مچ دست مورد برخورد تیر کلاشنیکف قرار گرفت و یک روز بعد هم از ناحیه پای چپ مورد برخورد گلوله همین جنگ افزار قرار گرفت. در نتیجه به عقبه منتقل شده و تا اردیبهشت ۱۳۶۲ بستری بود که بعد از بازگشت به جبهه، به علت مجروحیت پا، بنا شد برای کارهای سبک تر مورد استفاده فرماندهان لشکر ۲۷ قرار بگیرد.
* عهده داری مسئولیت پرسنلی گردان حبیب و مجروحیت بعدی
اواخر خرداد ۱۳۶۲ که لشکر ۲۷ با فرماندهی شهید محمدابراهیم همت، برای عمل در جبهه غرب کشور، به اردوگاه کوهستانی شهید بروجردی (قلاجه) منتقل شد؛ بابایی با ایجاد گردان حبیب بن مظاهر با فرماندهی عمران پستی، بعنوان مسئول پرسنلی این گردان انتخاب گردید. او با همین سِمَت در عملیات کوهستانی والفجر ۴ شرکت کرد و ۲۹ آبان ۱۳۶۲ در ارتفاع ۱۸۶۶ شاخ تاجر از ناحیه پای چپ، دست راست و سینه مجروح شد. بدین سان باردیگر به عقبه منتقل شده و اواسط دی ۶۲ به پادگان دوکوهه بازگشت و همراه گردان حبیب در عملیات خبیر که اسفند ۶۲ انجام شد، شرکت کرد. او از مقطع قبل از شروع والفجر ۴، نوشتن خاطرات روزنوشت خود در جنگ را شروع کرده بود.
* انهدام گردان های حبیب و کمیل و انتقال به گردان مالک
عملیات خبیر، صدمات زیادی به گردان حبیب زد و این گردان تقریبا منهدم شد. بدین سان بهار ۱۳۶۳ بازماندگان حبیب با نیروهای گردان کمیل ادغام شدند و بابایی هم نیروی کمیل شد. این گردان با فرماندهی محمود امینی، اسفندماه ۶۳ در عملیات آبی خاکی بدر شرکت کرد. عملیات سنگین بدر هم سبب شد تعداد قابل توجهی از نیروهای کمیل به شهادت برسند و این گردان منهدم شود تا نیروهای بازمانده اش به گردان مالک اشتر با فرماندهی نصرت الله اکبری منتقل شوند.
* نشستن سر سفره دامادی با سر کچل!
ماموریت های بابایی بعد از عملیات بدر، حضور در خط های پدافندی بود تا اینکه ۱۸ مهر ۱۳۶۵ در ارتفاعات قلاویزان، بر اثر برخورد ترکش خمپاره، از ناحیه سر، فک و دست مجروح شد. بنابراین مورد عمل جراحی قرار گرفت که برای انجام عمل، به ناچار موهای سرش را تراشیدند و او چندروز بعد با سر تراشیده و به قول خودش «کچل» پای سفره دامادی نشست.
* جانشینی دفتر پشتیبانی لشکر و گریز از خطر اسارت
مسئولیت بعدی گلعلی بابایی، جانشینی دفتر پشتیبانی لشکر ۲۷ محمدرسول الله در پادگان ولی عصر تهران بود. اما او کمی بعد در خرداد ۱۳۶۷ در عملیات بیت المقدس ۷ که در دشت شلمچه انجام شد، شرکت کرده و تا مرز اسارت پیش رفت. اما توانست از دست نیروهای دشمن بگریزد.
* بعد از جنگ تا امروز
بابایی بعد از جنگ در سال ۱۳۷۵ مسئول کمیته جمع آوری کنگره سرداران و سی و شش هزار شهید سپاه استان تهران در لشکر ۲۷ بود و بدین سان وارد زندگی با اسناد و دریای مدارک لشکر ۲۷ در جنگ شد. او از آن تاریخ تا امروز مشغول گردآوری، تدوین و انتشار آثاری ازجمله کارنامه های عملیاتی لشکر ۲۷ در طول سالهای دفاع مقدس و عملیات های مختلف است.


منبع:

1403/04/27
11:59:54
5.0 / 5
268
تگهای خبر: آثار , آموزش , دوربین , شركت
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۵
لینک دوستان پرسی بلاگ
پرسی بلاگ