قرآن در آینه شعر فارسی؛
آیه کلام الله پیشانی نوشت یک شعر نمادین
به گزارش پرسی بلاگ، سیمین بهبهانی شعری دارد که آیه ای از قرآن بالای آن نوشته شده و این آیه کوتاه انگیزه ای برای سرایش شعری بلند و خاص شده است؛ آیه 17 سوره غاشیه: آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین خلیلی یا آن طور که می شناسیم سیمین بهبهانی متولد ۱۳۰۶ شمسی فرزند فخرعظما ارغون و عباس خلیلی در زمانه ای غریب و در بین جامعه ای درحال گذار و پر از التهاب و تحول زاده شد. شعر گفتن را از کودکی شروع کرد و نخستین شعرش در ۱۴ سالگی انتشار یافت، همان شعر هم مضمونی اجتماعی داشت که البته از فرزند زنی تحصیلکرده و پیشرو و مردی مبارز چندان دور از انتظار نیست. هرچند نیما بعنوان پدر شعر نوی فارسی آمیختگی مفاهیم اجتماعی با شعر نو را قبل از سیمین و در دهه های ۳۰ و ۴۰ شروع کرده و بعد از او هم شعرایی مانند شاملو، اخوان، کسرایی، فروغ و… همین راه را ادامه می دهند، اما هنر سیمین ریختن آن مفاهیم در چارچوب غزل با اوزان جدید یا کم تکرار و آفرینش تصاویر جدید است.
اگر شعرهای او را به دو دوره تقسیم نماییم، می بینیم که شعرهای سه دفتر اول بهبهانی هرچند مضامین اجتماع دارد و هرچند این شعرها مشخصاً حقیقت های جامعه را بیان می کنند و به قشرهای سختی کشیده و طرد شده اجتماع می پردازد، اما گویی هنوز سیمین به صور خیال نو و وزن های بدیع و زبان شعری خاص خود _که در دوره دوم شعرش می بینیم_ دست نیافته است. تصویرهای شعرش پویایی زیادی دارد، و تاثیرش با استفاده از وزن های پر تحرک بیشتر می شود و جلوه می کند، او تحرک بخشیدن به تصویر را اوج هنر شاعری می داند. در سه مجموعه اول شعر سیمین تصویرهای شعری بیشتر از طبیعت گرفته شده است و شاعر در این سه مجموعه و تصویرهای خود از جامعه و روزگار زمان خود جا افتاده است. چونکه آن چه در این سه مجموعه اول دیده می شود بیشتر حدیث نفس است. این تاثیر به حدی است که در اغلب تشبیه ها و استعاره ها یک طرف آنها خود شاعر است؛ اما در مجموعه های بعدی این امر تا حدودی تعدیل می شود.
در دوره دوم و مجموعه های بعدی، بُعد اجتماعی شعرها و به دنبال آن محتوای اجتماعی تصویرها بیشتر می شود، نمادپردازی و سمبل گرایی از مشخصه های این امر است. بعنوان نمونه میتوان اشاره نمود که در دوره اول و سه مجموعه اولیه دفترهای شعر سیمین نمونه چندانی برای سمبل نمی توان یافت، ولی در دوره دوم و بویژه در مجموعه های آخر بیشترین تصویر موجود در شعرها سمبل و بیان سمبولیک و نمادین می باشد که به علت توجه شاعر به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه می باشد. در این اشعار میتوان دید تصویرهای سیمین تقریبا از تجربه های شخصی او کمتر تاثیر گرفته است، و تاثیر شدید مسائل اجتماعی و سیاسی را بر تصویرهایش میتوان مشاهده کرد.
در این دوره سیمین شعری دارد که آیه ای قرآن بالای آن نوشته شده است و گویا این آیه کوتاه انگیزه ای برای سرایش شعری بلند و خاص شده است. آیه ۱۷ سوره غاشیه «أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَی ٱلۡإِبِلِ کَیۡفَ خُلِقَتۡ» آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟ چطور می شود نگاه کردن به شتر جوشش خلاقیت شاعر لطیف طبع را سبب شود؟
متن شعر یاد شده بدین سان است؛
و نگاه کن به شتر، آری که چگونه ساخته شد، باری
نه زآب وگل، که سرشتندش ز سراب و حوصله پنداری
و سراب را همه می دانی که چگونه دیده فریب آمد
و سراب هیچ نمی داند که چگونه حوصله می آری
و چگونه حوصله می آری به عطش، به شن، به نمکزاران؟
و حضورِ گستره را دیدن به نگاهی از سرِ بیزاری؟
و نگاه کن که نگاه اینجا ز شیار شوره نشان دارد
چو خطوطِ خشک پس ازاشکی که به گونه هات شود جاری
و به اشک بین که تهی کردت ز هر آن چه مایه ی آگاهی
و تو این تهی شده را باید ز کدام هیچ بی انباری؟
و در این تهی شده می بینی هَیَمانِ اُشترِ عَطشان را
که جنون برآمده با صبرش نرود سبک به گرانباری
و جنون دو نیشه ی رخشان شد به صف خشونت دندان ها
که ز صبر کینه به بار آید که ز کینه زخم شود کاری
و نگاه کن که به کین توزی رگ ساربان زده با دندان
ز سراب حوصله تنگ آمد و نگاه کن به شتر، آری...
از عنوان این شعر که در اردیبهشت ۶۴ سروده شده، پیداست که این زبان کسی است که دارد اخطار می دهد و بیدار می کند. استفاده از یک جمله ی امری کوتاه برآمده از یک متن وحیانی. سپس وارد شعر می شویم، از توضیح ابتدایی هم _آوردن ترجمه آیه ۱۷ سوره غاشیه و طرح گفتمان شعر ضمن اشاره به آن آیه قرآن_ میتوان دانست رویکرد و جهت نگاه هشداردهنده ی شاعر به طیف باورمندی است که ایمان دارند به کتاب مقدس قرآن، و در دایره بزرگ تر کسانیکه با معنای نمادین شتر در فرهنگ این سرزمین کهن آشنا هستند.
اولین نماد، خود شتر است. جهان معنایی شتر چه مفاهیمی را در خود دارد و با چه موضوع هایی پیوند برقرار می کند؟ با عنایت به نزول قرآن در عربستان در ساده ترین اندیشه می شود اظهار داشت که روی سخن با اعراب «مکّه» بود که «شتر» همه چیز زندگی آنها را تشکیل می داد، و شب و روز با آن سر و کار داشتند. این حیوان خصوصیت های عجیبی دارد که او را از حیوانات دیگر متفاوت می کند و او را دارای اهمیت می کند، شتر حیوانی است که هم گوشتش قابل استفاده می باشد، و هم شیرش، هم از آن برای سواری و هم باربری استفاده می شود. شتر نیرومندترین و مقاوم ترین حیوان اهلی است و می تواند روزهای متوالی (حدود یک هفته الی ده روز) تشنه بماند، و در مقابل گرسنگی تحمل بسیار دارد. شتر می تواند هر روز مسافتی طولانی را طی کند، و از زمین های صعب العبور، و شنزارهائی که هیچ حیوانی قادر بر عبور از آن نیست بگذرد، و بنابراین عرب ها آنرا «کشتی بیابانها» می نامند. از نظر تغذیه خیلی کم خرج است و هرگونه خار و خاشاکی را می خورد و...
ویژگی های این حیوان چنان است که دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگی می کند که آفریننده چنین موجودی است. ناگفته پیداست منظور از نظر در جمله افلا ینظرون نگاه کردن عادی نیست، بلکه نگاهی است توأم با تفکر و اندیشه و دقت؛ و این فقط مختص مردمان ساکن در آن اقلیم خاص نمی تواند باشد. در واقع هرکسی که مخاطب قرآن است با خواندن این آیه توجهش به شتر و خصوصیت های وی جلب می شود.
اشاره قرآن به شتر برای آگاهی بخشیدن به مخاطب، اینجا هم دستمایه سیمین شده است برای بیان معنای مورد نظرش و خلق تصاویر بدیع از این حیوان و بیان تمثیلی شگفت آور. (در نظر داشته باشیم کتاب ایران لوک پیر از دکتر اسلامی ندوشن را و استفاده از تمثیل شتر پیر برای ایران) شتر یا CHAMEAU / camel عموماً بعنوان نماد کم خوراکی و کم آشامی درنظر گرفته می شود و با وجود حالت پرادعا و ناراضی اش مظهر قناعت به شمار آمده است. قاره پهناور آسیا به خاطر عبور کاروانهای طولانی شترها از وسط بیابان هایش، اغلب با شتر تصویر می شود. سِفر لاویان شتر را حیوانی نجس می داند. آن دسته از حیوانات نجس محسوب می شدند که بت پرستان آنها را در مقابل خدایان دروغین خود قربانی می کردند فرض بر این بود که آن چه برای آدمیان مکروه بوده است، مورد پسند خداوند هم نخواهد بود… در شمایل نگاری های هندو، بعنوان مظهر یوگینی های شریر، و در ارتباط با مرگ دیده می شود.
با این همه شتر پیش از هر چیز مرکبی است برای عبور از بیابان، و به برکت آن میتوان به مرکز ناپیدا یعنی به جوهر الهی رسید. این یار بیابان ها، وسیله یی است که از واحه به واحه می رود. شاهان مغ، سوار بر شتر به آخوری که مسیح در آن ولادت بافت، وارد شدند. ازاین رو است که متن های مختلف قدیم، بویژه کتابهای هونوریوس اهل اوتون (قرن دوازده)، دو معادل آوایی کامیلوس (Camilus) به معنای شتر و کامیلوس (camillus) را که در روم باستان خادم کاهنان در مراسم مذهبی و در ضمن ناقل فلسفه ی هرمسی بودند هم ریشه می داند. سِفر زهر از شتر پرنده سخن می گوید، که مانند اژدها و مار بالدار نگهبان بهشت زمینی بود. در اوستا، کتاب مقدس پارسیان باستان اشاره به آن شده است. در آسیای مرکزی، شتر نماد خلق و خویی زشت نیست، بلکه نماد خودپسندی و ادعا است.
کلمات کلیدی و نمادهای دیگر شعر را پیدا کنیم: سراب، صبر، حوصله، نمک و شوره، اشک، عطش، کینه. همه این کلمات ضمن این که همراهی و تناسب کامل با تمثیل شتر بعنوان نمادی از آن چه بالا ذکر شد دارند، هر کدام باری از معنا _چه در بستر فیلسوفانه و هستی شناسانه و چه در بستر جامعه شناسانه_ دارند.
در عین حال می بینیم که سیمین در محور عمودی شعر با زیرکی و ظرافت زنانه چطور هر بیت را با یک واژه به بیت بعدی می دوزد و آوردن کلمه مشترک ما را از نمادی به نماد بعدی پرتاب می کند. از بیت اول به بیت دوم با سراب، از دوم به سوم با حوصله، از سوم به چهارم با نمک و شوره، از چهارم به پنجم با اشک، از پنجم به ششم با تهی شدن، از ششم به هفتم با جنون، از هفتم به هشتم با کینه، و از بیت آخر باردیگر پلی میزند به بیت اول، گویی تمامی این معانی در تسلسلی دوّار باز پیش چشم می آیند و تکرار می شوند. حال در هربیت به بررسی نمادهای ذکر شده ی در رابطه با شتر می پردازیم:
و نگاه کن به شتر، آری که چگونه ساخته شد، باری
نه زآب وگل، که سرشتندش ز سراب و حوصله پنداری
گویی شتر را نه از آب و گل، که از سراب و حوصله سرشته اند. به یاد بیاوریم که در قرآن به آفرینش انسان از خاک اشاره می شود، و شتر را هم مانند انسان با نفر شمارش می کنند. به نظر می رسد سیمین پشت نماد شتر چهره ای انسانی را درنظر می گیرد که از بسیاری جهات با هم مشابهت دارند. سراب نماد دروغ، ابهام و امید واهی و تو خالی، فریبندگی و به نابودی کشاندن و… است. چون که خاک شوره زاری است که بر اثر تابش آفتاب مانند آب موّاج می نمایاند و مسافران تشنه را به سمت خود می خواند اما خشک است؛ و چون مردمان را از طریق بیرون می کند و به امید واهی در بیابان به هر سو می کشد و باعث مرگ می گردد گوراب هم گفته می شود.
و سراب را همه می دانی که چگونه دیده فریب آمد
و سراب هیچ نمی داند که چگونه حوصله می آری
و چگونه حوصله می آری به عطش، به شن، به نمکزاران
و حضورِ گستره را دیدن به نگاهی از سرِ بیزاری
حوصله در لغت به معنای چینه دان پرندگان و به معنای کنایی برای تاب آوردن و تحمل کردن و شکیبا بودن متداول می باشد. عطش در ارتباط با بیابان و گرما و شن و نمکزار معنای خاص دارد، وقتی که جسم هر جانداری طلب مداوم و بی وقفه آب می کند و با مرگ رخ به رخ ایستاده است؛ وقتی آب مایه حیات و است و گرانبها تر از هر چیز دیگر در جهان. اما به شکل کنایی برای عرصه های دیگر هم استفاده می شود، نظیر عطش قدرت به معنای جاه طلبی، عطش ثروت به کنایه از مال اندوزی، عطش شهوت به معنای سیری ناپذیری از روابط جنسی و… در عین حال بیابان / شنزار / نمکزار و هر کلمه مترادف و متناسب با آنها نماد سرزمین خشک و لم یزرع و داغ و غیرقابل سکونت است. جایی که نمی توان حوصله کرد و نمی توان تاب آورد، جایی که حتی شتر با نگاهی از سر بیزاری بدان می نگرد.
و نگاه کن که نگاه اینجا ز شیار شوره نشان دارد
چو خطوطِ خشک پس ازاشکی که به گونه هات شود جاری
شوره و شیار خاک ترک خورده خشک کویر را با همه معانی نمادینش به ذهن متبادر می کند، درصورتیکه در مصرع دوم تشبیه به صورتی می شود که خطوط خشک شده اشک بر گونه های آن خط کشیده است. در عین حال میتوان صورت های ترک خورده و آفتاب سوخته مردمان کویر را که خشکی اقلیم و سوزانندگی آفتاب شیارهای عمیق روی آنها به جا می گذارد، تصور کرد.
و به اشک بین که تهی کردت ز هر آن چه مایه ی آگاهی
و تو این تهی شده را باید ز کدام هیچ بی نباری؟
اشک، تهی کننده خانه چشم است و بیرون ریزنده غم دل؛ نمادی از شور و سرریز شدن احساسات، شادی و غم، فروماندگی و افتخار، خشم و کینه و… اما اینجا و در مجاورت مفاهیمی مثل عطش و سراب و بیابان اشک جان انسان مستاصل را تهی می کند و توان او را می گیرد و او را سرگشته و بدون قوه تشخیص به جا می گذارد، گویی در آن سرزمین بی آب اشک مختصر آب باقیمانده ی بدن را هم تلف می کند.
و در این تهی شده می بینی هَیَمانِ اُشترِ عَطشان را
که جنون برآمده با صبرش نرود سبک به گرانباری
سیمین باردیگر بازمی گردد به تصویر شتر / انسان که عطش او را سرگشته و مست و حیران کرده، گویی شتری اسیر مرض هیما و بیابان زده که راه نمی شناسد و دور خود میچرخد و دیگر زیر بار گرانی که بر دوشش گذاشته اند نمی تواند سبک و تیز و پرتوان گام بردارد. عطش جنون می آورد و جنون او را از طریق و پویه بازمی دارد.
و جنون دو نیشه ی رخشان شد به صف خشونت دندان ها
که ز صبر کینه به بار آید، که ز کینه زخم شود کاری
شتر / انسان عطش کشیده و بیابان زده و عقل و اختیار از کف داده و مجنون که مدام حوصله کرده و به صبر دعوت شده و به سراب فریفته شده و راه طی کرده و سختی به جان خریده و پی در پی نرسیده و نرسیده و نرسیده؛ حالا کینِ همه نرسیدن ها و سراب ها و سختی ها را با خشونت دندان های نیش _تنها سلاحی که دارد_ نشان داده است. اما خشم به چه کسی؟ بیت بعد را ببینیم:
و نگاه کن که به کین توزی رگ ساربان زده با دندان
زسراب حوصله تنگ آمد و نگاه کن به شتر، آری…
شتر / انسان به جنون رسیده شعر سیمین تنها ساربانش را می بیند، آن که بر گستره کویر بی آب و علف بار سنگین به دوشش گذاشته و مدام با سراب و وعده و فریب آب او را به عمق شوره زار کشانده بی آن که باری از دوشش سبک کند یا جرعه ای آبش بدهد یا حتی با سایه ای از رنج آفتاب بازش بدارد.
دوباره به متن شعر نگاه می نماییم و تاریخ سرایش آن، در فضای تمثیلی ای که شاعر آفریده به ازای هرکدام از کلمات ذکر شده میتوان چند مفهوم را درنظر گرفت. مهم تر از همه شتر در بستر شعر نمادین اجتماعی سیمین و همانندی آن با صبوری مردم تحت فشارهای مختلف در جامعه ی سال های جنگ، سراب های مختلف برای بهتر شدن اوضاع و رسیدن به آرامش و راحتی نسبی، صبر و حوصله و اشک و عطش و شن و نمکزار و… گویی تصوری از آبادانی و خرمی در افق دید نباشد و آن چه دیده می شود سختی است و عطش و وعده هایی سراب گونه که منجر به کینه و خشم و جنون خواهد شد؛ همان چیزی که شاعر ما را نسبت به آن آگاه می کند و می ترساند، تا شاید به زعم خود حاکمان را از حرکت به آن سو باز دارد. درصورتیکه در اشعار دیگرش مانند دو بند پایانی شعر مرگ شبدیز ضمن اشاره به ترفند نکیسا و باربد در اعلام مردن اسب محبوب خسروپرویز، می بینیم که چنین رسالتی برای همه نویسندگان و شاعران و هنرمندان هم قائل است:
مرگِ شبدیزِ زمان با ماست
با کسی یارایِ گفتن نیست
گفتنش را، همچو دیرین سال
کاش تدبیری کنون می شد
با تو آواز است و با من چنگ
پشت این در، زار نالیدیم
گر سری از در برون می شد
آگه از حال درون می شد…
عمر طولانی و پر فراز و نشیب سیمین بهبهانی و آمیختگی با مردم زمانه در دوران های مختلف کمک کرده هرکدام از اشعارش عطر و طعمی داشته باشند، ضمن این که نگاه ظریف و باریک بین و نکته سنج وی در کنار معانی بلندی که گاه از میان کلمات و اوزان بیرون می کشد، مانند نقاشی است؛ گاه واضح و واقعی هرچند تلخ، و گاه پیچیده در پرده های نماد و تمثیل و استعاره هرچند خیال انگیز یا مهیب. در این شعر او توانسته مخاطب را با خود همراه کند و تصاویر و معانی را پیش چشم او به نمایش درآورد، زبان حماسی و در عین حال لبریز از احساسات او برای آفرینش تصاویر واقعی و انتقال حجم بزرگی از احساس و تخیل و معنا به مخاطبین اشعارش تا نسل های آینده، نشان دهنده توانایی وی در سرایش شعر نمادگرایانه بخصوص در جریان نمادگرایی اجتماعی است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب