بزرگ ترین نشانه داستان عامه پسند نپرداختن به مسائل اجتماعی است
به گزارش پرسی بلاگ، یک منتقد ادبی اظهار داشت: یکی از بزرگ ترین نشانه های داستان های عامه پسند نپرداختن به مسائل سیاسی، اجتماعی و فلسفی است.
به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، کتاب «پیاده» نوشته بلقیس سلیمانی در سی وچهارمین نشست انجمن ادبی خورشید، با حضور مریم مطهری راد، سمیه عالمی، فاطمه نفری، سیده فاطمه موسوی، مرضیه نفری و سیده عذرا موسوی نقد و بررسی گردید.
در ابتدای نشست سمیه عالمی به معرفی کتاب پرداخت و اظهار داشت: پیاده داستان زنی است که گرفتار شک همسر بی نطفه اش می شود. او با هزار امید خانواده اش را واگذاشته و با معلمی که قبل تر هم به خاطر فرزنددار نشدن از همسرش متارکه کرده ازدواج می کند و از گوران به تهران می آید. میهمان ناخوانده ای وارد خانه شان می شود که رفیق مرد خانه است. مرد شکاک وقتی برای کار از خانه خارج می شود، در را بر روی زنش قفل می کند، اما این روال طولانی می شود. تا این که یک روز زن از گرسنگی و بیماری بی هوش می شود و مرد میهمان قفل را شکسته و او را به بیمارستان می رساند. از اینجا به بعد شک، دمار از زندگی زن درمی آورد و داستان می شود داستان عشرت زنی حامله که شوهرش به زندان افتاده و جامعه او را خائن می داند. او از گوران طرد می شود و هرچه دیگران به او یاری می رسانند تا زندگی اش را اداره کند، باز زندگی سرپا نمی گردد.
وی درباره ی پیرنگ اثر اظهار داشت: این طور گویی داستان و پیرنگش به صورت ارگانیک تمایل به برگشت به زندگی دارند، اما نویسنده اصرار دارد آنرا به انتها بندی مورد علاقه خودش بکشاند. پایان، تیر خلاصی به قلب داستان است تا مبادا خواننده ذره ای زندگی و تعادل از داستان توشه بردارد. پس داستان همان قصه پرتکرار زن بیچاره ای است که نه فقط نمی تواند از ساختار بگریزد و عادی زندگی کند، بلکه ناچار از مرگ است.
استفاده از سنت قصه گویی ایرانی
در ادامه سیده عذرا موسوی ضمن اشاره به زمینه های پیدایش اثر اظهار داشت: نویسنده در پرداخت داستان خود از سنت قصه گویی ایرانی بهره برده است. بدین سان بجای تصویرسازی و صحنه پردازی، دست به روایت و به عبارت دقیق تر تعریف قصه زده است، تا آنجا که شخصیت ها رو در رو باهم حرف نمی زنند؛ بلکه گفت وگوها بصورت غیر مستقیم و از زبان راوی نقل می شوند.
وی افزود: سرگرمی وجه غالب قصه است، در این اثر نمود بسیاری دارد. به نظر می آید نویسنده تنها در نظر دارد سرگذشت پاره ای از زنان در دهه شصت را روایت کند و بدنبال نقد یا تحلیل موضوع نیست. این شیوه از داستان پردازی و نثر روان و خوش خوان نویسنده سبب شده با وجود فضای تاریک و اندوهبار اثر، مخاطب با آن همراه شود.
این منتقد اظهار داشت: خاصیت قصه گون دیگر اثر، رویکرد تقدیرگرایانه نویسنده به زندگی انیس است. تقدیرگرایی یکی از خاصیت های جوامع سنتی شرقی است که در فرهنگ و آداب ورسوم ایرانیان نیز رسوخ کرده و جلوه هایی از آن در ادبیات عامه و بومی وارد شده است. تاکید بر نقش تقدیر -اعتقادی که طبق آن، سرنوشت انسان از قبل مقدر شده- از عوامل ضعف پیرنگ در این قصه ها و کم رنگ شدن کنش های منطقی است. از حیث تناسب قدرت تقدیر و توانایی فرد، در بسیاری موارد، ارتباط منطقی دیده نمی گردد. در این قصه ها تقدیر در جایگاه یک شخصیت داستانی فعال و قدرتمند یا در مقام یک قاضی حضور دارد که کنش ها و نتایج آنها را تنظیم می کند. در داستان پیاده نیز مهم نیست که انیس برای تغییر زندگی خود چه مرارت هایی را متحمل شده و چه تلاش هایی کرده، زندگی آن گونه رقم می خورد که سرنوشت و درست تر، نویسنده برای او مقدر کرده است.»
موسوی اظهار داشت: نویسنده مانند آن چه در قصه ها رخ می دهد، در مواردی خودرا در مقابل علت مندی داستان متعهد ندانسته و بدون پرداختن به دلیل ماجراها تنها به بیان معلول ها اکتفا کرده است. بطورمثال معین نیست کرامت وابسته به کدام گروه مخالف حکومت است و چه کرده که به ده سال زندان -که اتفاقاً کم هم نیست- مجازات شده است و چرا بعد از هفت سال آزاد می شود. یا خطای هوشنگ چه بوده که باوجود عضو عادی بودن، به چهار سال زندان محکوم می شود. البته انتخاب منظر انیس که زنی عامی، کم سواد و روستایی است نیز در این اتفاق بی تأثیر نیست. پرداختن به یک بازهی زمانی هفت هشت ساله در یک روند خطی، خاصیت دیگری است که پیاده را به سنت قصه گویی نزدیک می کند.
«پیاده» داستان عاشقانه نیست
در بخش بعدی این جلسه، مریم مطهری راد اظهار داشت: داستان پیاده بین ادبیات جدی و عامه پسند حرکت می کند. گرچه هیچ معیار دقیقی برای تفکیک داستان های عامه پسند وجود ندارد، اما به تجربه این مسأله قابل بررسی است. پیاده داستان عاشقانه ای نیست که مخاطب را با جوهر عشق دنبال خود بکشد؛ بلکه اعتراض اجتماعی جدی ای است که سیر خطی و سرگرم کننده خودرا می پیماید؛ با اینحال هستند داستان هایی که در حیطه عامه پسند قرار می گیرند و به مصائب اجتماعی می پردازند. بعضاً این نوع درون مایه در داستان های جدی و عامه پسند ایرانی مشترک است، کمااینکه رمان «تهران مخوف» از «مرتضی مشفق کاظمی» که به عنوان نخستین رمان اجتماعی ایرانی به حساب می آید، در دسته عامه پسندها قرار می گیرد که ابتدا بصورت پاورقی در روزنامهی «ستارهی ایران» منتشر گردید و بعد بصورت کتاب درآمد.
وی اضافه کرد: «ولادیمیر پراپ»، فولکلورشناس روس، درباره ی ادبیات عامیانه می گوید، این نوع داستان ها باوجود تنوعی که در روایت دارند، هفت نوع شخصیت و سی ویک عملکرد متوالی و یکسان دارند که ذکر همه موارد در این یادداشت نمی گنجد. شخصیت مشترک این داستان ها عبارتند از: شخصیت شریر، بخشنده و یاری رسان. قهرمان داستان از انجام کاری نهی می شود، ازدواج می کند، ممنوعیتی نادیده گرفته می شود، یکی از اعضاء خانواده، آنها را ترک می کند و… همه خاصیت های ذکر شده را که در داستان عامه پسند وجود دارد، را می توان در داستان پیاده دید.
این پژوهشگر، پایان خوش داشتن را یکی از خاصیت های داستان های عامه پسند دانست و اظهار داشت: منطقی است که در داستان های عامه پسند انتظارات مخاطب لحاظ شود، اما نمی توان مرگ مظلومانه قهرمان را در حیطه انتظار مخاطب عام قرار داد. شخصیت های خبیث به خاطر آن چه در داستان به چالش کشیده اند نه فقط مجازات نمی شوند؛ بلکه دست به اقدامات مجرمانه مکرر می زنند این است که داستان پیاده به لحاظ شروع، نوع پرداخت روایی و فرم کار تا پایان تغییر نمی کند، هم چنین از جهت سادگی در شخصیت پردازی، کیفیت زبان و پیرنگ در حیطه داستان های عامه پسند می گنجد؛ اما در آخر بندی از عامه پسندها منفک می شود. اتفاق غیرمنتظره و زهرآگین پایان، کام مخاطب را در تلخی نگه می دارد و رضایت خاطری که شیرین به جانش بنشیند، حاصل نمی گردد.
نمونه ای از داستان های اقلیمی
در ادامه مرضیه نفری، داستان بلند پیاده را می توان نمونه ای از داستان های اقلیمی نامید و اظهار داشت: بطورکامل مشخص است که دغدغه اصلی نویسنده در این کار، خلق داستان اقلیمی نبوده؛ بلکه او تلاش نموده دغدغه های فمنیستی خودرا بیان کند و در قالب یک داستان به چالش های زنان در یک جامعهی سنتی و مردسالار بپردازد. بااین حال ما در پیاده با فرهنگ مردم گوران (روستایی از کرمان) آشنا می شویم. از اعتقادات، آداب و رسوم، مشاغل و حرفه هایی که در گوران وجود دارد، سر درمی آوریم. درمی یابیم که در آن منطقه مردم چه می خورند، چه ترانه ها و نوحه هایی می خوانند، چگونه مهر می ورزند و چگونه نفرین می کنند، در چه موقعیتی هستند و چگونه می اندیشند.
وی اضافه کرد: سلیمانی بارها بر فقر مردم، سخت کوشی شان و خست طبیعت گوران تاکید می کند. او نظام مردسالاری، بی پناهی زنان و سخت گیری و خشونتی که در رفتار و عقاید مردم منطقه وجود دارد را به تصویر می کشد و از باورهای بدوی شان که موجب بدبختی زنان شده است، انتقاد می کند.
نام کتاب از یکی از ضرب المثل های ایرانی گرفته شده
در ادامه سیده فاطمه موسوی منتقد به خاصیت های داستان ناتورالیستی پرداخت و اظهار داشت: پرهیز از تخیل، پایان تراژیک و تلخ داستان های ناتورالیستی، شخصیت هایی که از طبقه متوسط یا کارگرانی هستند که به شدت تحت تأثیر غرایز جنسی یا ترس و گرسنگی اند، جبرگرایی، فضای تیره و تار، سرنوشتی محتوم که هیچ راه تغییر و فراری از آن وجود ندارد، انسان هایی که به ناچار تحت تسلط نیروهای خارجی جامعه، طبیعت، توارث و ضمیر ناخودآگاه هستند و هیچ گاه نمی توانند خودرا برهانند، همه از خاصیت های داستان های ناتورالیستی است که نشانه های پررنگی در رمان پیاده دارند.
وی اضافه کرد: انیس زن بینوایی که از سر ناچاری، نداری و یتیمی، زن کرامت بدخلق، شکاک و عقیمی می شود که آگاهانه او را برای کلفتی و رتق وفتق امور خانه گرفته است. انیس ِ گرسنه ای که هیچگاه سیر نمی شود و بعدها مصیبت های زندگی به او یاد می دهد که آدمی از بی آبی و بی نانی می میرد نه نخوردن میوه و شیرینی. زنی که به قول هوشنگ تقصیری ندارد و دست خودش نیست و زندگی او را این طور بار آورده است.
این منتقد اظهار داشت: حتی نام کتاب از ضرب المثل «الهی نان سواره باشد و تو پیاده» گرفته شده است. انیس بارها این ضرب المثل را در نفرین هایش به کار می برد اما در حقیقت این خود اوست که پیاده است و نان سواره. هرچند بیش تر آنهایی که اطراف او هستند، پیادگانی اند که نان شان سواره است.
نگاه مؤلف به کتاب چگونه بود؟
در بخش دیگری از این جلسه، فاطمه نفری از نظر نقد فمنیستی، ناظر بر نظریات شوالتر داستان پیاده را مورد بررسی قرار داد و اظهار داشت: «در این نقد که به «نقد زنانه» مشهور است، به زن در مقام نویسنده توجه می شود. الیان شوالتر و طرفدارانش به ساختار و مضامین آثار ادبیِ نویسندگان زن توجه ویژه داشتند. در اینجا با چند پرسش، داستان پیاده را بررسی می نماییم.
وی با طرح این پرسش بر اساس این که نگاه مؤلف به زن چگونه بوده است و زن در اثر او چطور دیده می شود، اظهار داشت: زن در این اثر، عامی، روستایی و تربیت یافته یک جامعه بطورکامل سنتی و مردسالارانه است. از خود اراده ای ندارد، با زندگی شهری ناآشنا و غریب است، توسری خور و وسیله ای در راستای رفع نیاز و اهداف مردان است. مورد تبعیض ها و تهمت هاست و حتی حمایت خانواده خودش را از دست می دهد. در آخر هرچند برای بقا و رفع نیازهای حیاتی خود و فرزندانش می کوشد و می جنگد، اما هم چنان در حد رفع همان نیازها باقی می ماند و رشد شخصیتی و بلوغ او را شاهد نیستیم.
این منتقد با طرح پرسشی دیگر بر اساس این که آیا برداشت های خواننده زن از این داستان با برداشت های خواننده مرد یکسان است؟، اظهار داشت: این داستان بطور قطع واکنش های متضادی در خوانندگان مذکر و مؤنث برمی انگیزد؛ برای اینکه داستان، روایت زندگی یک زن و رنج های زندگی اوست و خط داستانی دیگری در اثر دیده نمی گردد. هم چنین به جهت بیان جزییات زنانه و تجربیات مادرانه از دشواری های دوران حاملگی و زایمان، دردها و رنج های بعد از زایمان و همچنین تلاش انیس برای برطرف نمودن نیازهای اولیه خود و فرزندانش همچون خوراک و پوشاک، اثری بطورکامل زنانه تلقی می شود که نه دغدغه مردان است و نه جاذبه چندانی برای شان دارد.
نفری در آخر سخنانش اظهار داشت: در مقابل، خواننده زن؛ خصوصاً زن عامی که در زندگی شخصی خود خیلی از این مرارت ها را تحمل کرده، شخصیت زن داستان را به خوبی درک کرده و این وجه اشتراک (زن بودگی)، او را در کنار شخصیت قرار داده و هم دردی و هم ذات پنداری او را برمی انگیزد. همانطور که زن تحصیل کرده و امروزی، به جهت بالا بودن سطح دغدغه ها، وجه اشتراک کم تری با انیس یافته و به همین نسبت از او فاصله می گیرد.
شخصیت پردازی؛ نکته قابل تأمل این کتاب
عذرا موسوی در بخش دیگری از این جلسه، درباره ی شخصیت پردازی اثر اظهار داشت: یکی از نکات قابل تأمل اثر، شخصیت پردازی آنست. کرامت، معلم-دانشجو است. معلم یعنی کسی که میل به یاد دادن دارد و دانشجو یعنی کسی که میل به آموختن دارد؛ دو قشری که تحول و رشد جامعه به وجود آنها وابسته است و ملت با پیروی از منش آنها رو به تمدن می گذارد. ولی در داستان بلند پیاده، کرامت نمونه تعصب و جهالت بدوی و قومی است. او همسرش را در اتاق زندانی می کند، زمانی که عرصه را تنگ می بیند، با لگد او را از خود می راند و فرار می کند و زمانی که او را حامله و بی کس می یابد، با هوچی گری به او بهتان بی عفتی می زند و از در انکار وارد می شود.
وی افزود: حتی هوشنگ، همسر دوم انیس و دوست کرامت هم زمانی معلم بوده است، ولی با تعارف دوست معتادش پای منقل می نشیند و رد کردن دست او را بد می داند. به این جهت نه کرامت باورپذیر است و نه هوشنگ.
این منتقد اظهار داشت: مردهای داستان پیاده؛ خصوصاً کرامت و هوشنگ، خواهان تغییرات اساسی اند؛ آن چنان که در مقابل حکومت ایستاده اند و بنابراین زندگی خانوادگی خودرا تباه کرده اند، ولی حاضر به تغییر در عقاید مردسالارانه و کوته فکرانه خود نیستند. کرامت بااینکه پی به اشتباه در نفی انتساب کامران به خود می برد، حاضر به عذرخواهی و دل جویی نیست و از اتهامی که به انیس زده، کوتاه نمی آید. شاید با رفع بهتان از انیس، زندگی او تباه نمی شد. هوشنگ معتقد می باشد که اگر انیس نمی خواهد کتک بخورد، نباید او را عصبانی کند. درحقیقت این انیس است که باید تغییر کند، نه هوشنگ. در نهایت گروهی که قسمتی از معلمان جامعه را با خود همراه کرده، دست به حذف درون گروهی می زند و حتی از افراد از رده خارج شده هم نمی گذرند.
موسوی اظهار داشت: در حقیقت بزرگ ترین معلم انیس، کلان شهر تهران است که معصومیت روستایی اش را از او می گیرد و یادش می دهد که چگونه داستان ببافد و جلب ترحم کند، خجالت را کنار بگذارد و کار کند، روضه بخواند و توی قبرستان گدایی کند. تهران با انیس صاف و ساده، کاری می کند که از دوست داشتن متواضعانه و برده وار کرامت، چون که نانش را می دهد، تبدیل به زنی می شود که هوشنگ، شوهر دومش را نان خور اضافه می بیند. برای او کور بودن اجاق همسرش مهم نیست و اگر دزد و قاتل هم بود، زنش می شد؛ چون باید از سر سفره خانواده بلند می شد و بر سر سفره مردی می نشست که نانش را می دهد. برای او هرکه نان خور است، حقیر است و باید قدردان نان آور باشد. چه خودش نان خور باشد و چه نان آور.
وی اضافه کرد: مرد دیگر داستان، اسفندیار است که انیس بزرگش کرده و ده سال توی بغلش خوابانده، مادر و خواهرها همیشه منتظر مرد شدنش بوده اند تا سایر سرشان بشود و به این جهت خواهرها همیشه ناز و نوازشش کرده اند و لقمه از دهان خود گرفته و در دهان او گذاشته اند، عاقبت تبدیل به بزن بهادر بی ادب و بی عاری می شود که فرش خانه را که دست رنج خواهرهاست، از زیر پایشان می کشد و می فروشد و غرق در تعصبات کور جاهلانه، دست به خون خواهر می زند. خواب انیس -آنجا که اسفندیار جوان را درحال خوردن حلوا در مجلس زنانه می بیند و خبر از متوفی ندارد- براعت استهلالی است از سرنوشت خود که به دست برادرش رقم می خورد.
سلیمانی همه چیز را مقابل زن می چیند
فاطمه نفری هم بعد از موسوی اظهار داشت: نویسنده در ساختار روایتش همه چیز را مقابل زن می چیند تا بر ستم کشیدگی زن تاکید کند. او چهار نکته مهم را مدنظر می گیرد. نخستین نکته آنکه ساختار مردسالار جامعه و خانواده مقابل شخصیت زن عمل می کند؛ حدودا همه مردهای داستان مقابل انیس و در راستای ضربه وارد کردن به او اقدام می کنند؛ بطورمثال کرامت و برادرش غلام عباس، برادر انیس که قاتل جانش می شود، هوشنگ که زندگی ابتدایی انیس را نابود کرده و پس از ورود مجدد به زندگی اش، چیزی جز بدبختی نصیبش نمی کند، کارگر میدان تره بار.
وی اضافه کرد: دومین نکته آنست که نویسنده همیشه شخصیت زن را بصورت تابع (کنش پذیر) نشان می دهد، نه بصورت فاعل (کنش گر)؛ انیس چون اسبی رام تابع شوهرش است. حتی وقتی گناهی نکرده نیز خودرا گنهکار و مستحق مجازات می داند. وقتی کرامت او را برای حضور هوشنگ در خانه شان، در اتاقی بدون توالت و امکانات حبس می کند و انیس گرفتار اسهال خونی و عفونت می گردد و هوشنگ او را بی هوش به بیمارستان می رساند، انیس خودرا مستحق مجازات می داند. (حسابت رو می ذارم کف دستت. بذار بریم خونه…).
این منتقد اظهار داشت: سومین نکته این است که نویسنده شخصیت های قالبی و مضحکی از زنان ارائه می دهد. بطور مثال شخصیت قالبی زن شوهرمرده؛ (ددم وای، کاکام وای، ننه م وای…). لحن و زبان قالبی زن عامی؛ (من ضعیفه پاشکسته را چه به رییس گروه!) ص ۱۱۴. چهارمین نکته این است که نویسنده در روایتش وجود مستقلی برای زنان قائل نیست. انیس در زندگی کوتاهش با کرامت، از هیچ احترامی برخوردار نیست. کرامت نگاهی بطورکامل سلطه جو و نابرابر به او دارد. بارها شاهد خشونت او مقابل انیس هستیم، اما انیس هیچ گاه خودرا بیرون از سایه کرامت نمی بیند. حتی وقتی کرامت به او تهمت ارتباط نامشروع با هوشنگ را می زند و غیابی طلاقش می دهد، انیس همیشه به فکر بازگرداندن کرامت است و هیچ گاه به مستقل بودن فکر نمی نماید. حتی وقتی انیس بعد از گذراندن آن سالهای سخت، به اندک ثباتی در زندگی اش رسیده، مجدداً با حضور هوشنگ در زندگی اش موافقت می کند و آن پایان دردناک را برای خود رقم می زند.
خط کم رنگی از سیاست
پس از این سخنان، مطهری راد اظهار داشت: یکی از بزرگ ترین نشانه های داستان های عامه پسند نپرداختن به مسائل سیاسی، اجتماعی و فلسفی است. این نوع داستان ها ساده، راحت و بدون پیچیدگی حرف می زنند و قصه شان را تعریف می کنند. نه پای نماد و نشانه وسط است، نه تلاشی برای بازنمایی اسطوره ها و کهن الگوها. از این منظر، داستان پیاده در میانه ادبیات عامه پسند و ادبیات جدی حرکت می کند.
وی اضافه کرد: در این داستان، خط کم رنگی از سیاست دیده می شود، اما قرار نیست هیچ گاه مخاطب از آن سر دربیاورد. قهرمان در بستر معیوب فرهنگیِ اجتماع، گرفتار مشکلات عدیده ای می شود و هرچه تلاش می کند نه فقط از این بازه معیوب خارج نمی شود؛ بلکه غرق و در نهایت نابود می شود.
این منتقد اظهار داشت: خاصیت اعتراضی و واکاوی اجتماعی در داستان از سطور ابتدایی کتاب تا پایان، قابل پیگیری و بررسی است. نویسنده، زنان بسیاری را در بستر اجتماعی خشن، فقرزده و خالی از مردِ یاری رسان قرار داده که انیس در مرکز این ماجراست، با انبوهی از مشکلات که حدودا موجب بانی هیچ کدامشان نیست. انیس دائم برای حفظ و ارتقای زندگی اش در تلاش است، درحالی که هیچ گاه هیچ نمودی از ساختن، رسیدن و حل شدن در زندگی اش دیده نمی گردد. درست مثل بافتنی ای که از شروع داستان دست می گیرد و همیشه درحال بافتن چیزی است، ولی در نهایت هیچ گاه چیزی نمی بافد که به درد کسی بخورد و مخاطب، هیچ لباس زیبایی تن هیچ کدام از شخصیت های داستان نمی بیند. از این جهت داستان پیاده به یک خاصیت مهم از ادبیات جدی پرداخته است؛ واکاوی اجتماع و فرهنگ زن ستیزی که ضعیفه بودن در بسترش خواه ناخواه تشدید می شود. بدین سبب به لحاظ شکل اعتراضی در مضمون و نوع پایان بندی نمی توان صددرصد سبک عامه پسند را برای کتاب پیاده قائل شد.
داستانی با سبک و نوشتار زنانه
مرضیه نفری هم، مؤلفه های داستان زنانه را در اثر پررنگ دانست و اظهار داشت: «داستان پیاده، داستانی با سبک و نوشتار زنانه است؛ برای اینکه از اقسام صورت ها و واژه های عاطفی زنان بهره برده است، اکثریت شخصیت ها زن هستند و جزئی نگری بسیاری در آن دیده می شود. زنان باتوجه به کنجکاوی هایی که دارند و فرصت فراغت بیش تر، توجه بیش تری به جزییات می کنند و آنها را با دقت بیش تری در داستان می پرورانند.
وی اضافه کرد: نشانه های فرازبانی مثل مکث کردن، سکوت کردن، حرکات دست و استفاده از زبان بدن به فراوانی دیده می شود. هم چنین حدیث نفس و جملات پرسشی از مؤلفه های داستان زنانه است. شخصیت به علت ترس هایی که دارد و اعتمادبه نفس اندکش، مدام درون ریزی می کند، با خود حرف می زند و از خود پرسش می کند. (چرا باید بخزد توی این سوراخ؟ چرا می ترسید؟ چه کرده بود کرامت که ترسش نصیب او شده بود؟)
این منتقد در ادامه اظهار داشت: جمله های کوتاه و تکرار افعال از خصوصیات نوشتار زنانه است. خیلی ها این نوع نوشتار را ناشی از ذهن ساده زنانه می دانند. حال آنکه مردان به علت پیچیدگی های مغزی می توانند جمله های بلندتر و پیچیده تر بنویسند. در داستان پیاده نیز جمله ها ساده و کوتاهند. (موج عوض کرد. ترانه شنید. بدوبیراه شنید. جنگ بود، بگیروببند بود.)
پیرنگ در خدمت نویسنده
در ادامه عالمی در تأیید این نظر اظهار داشت: پیرنگ در خدمت نویسنده است، نه نویسنده در خدمت پیرنگ و روابط میان شخصیت ها. در نهایت، بااینکه اثر ادعای حرف زنانه و جهان زنانه دارد، اما حتی ایده ای تازه برای جهان فمینیستی اراده نمی نماید. حتی این که مظلوم می تواند ظالم را دوست داشته باشد هم ایده تازه ای نیست. همانطور که نویسنده اصرار دارد نشان دهد آدم های داستان در حد نیازهای اولیه باقی مانده اند، مضمون هم در همان جهان اولیه مانده است. انسان قحطی زده و کویرزده گرفتار بحران عقلانی هم هست. اینجا آن چه خودش را سخت می نمایاند، جبرگرایی است که از سمت نویسنده بر پیرنگ اعمال شده است. شاید هم همین ماجرا اسباب از دست رفتن ظرفیتهای ارگانیک داستان و پیرنگ شده است.
وی اضافه کرد: در بخش زیادی از داستان، بی زمانی نمی گذارد تصویر روشنی از قصه برای خواننده شکل بگیرد. تنظیمات داستان، مکان را گوران و تهران نشان می دهد، اما زمان مغفول مانده است. ممکنست این طور به نظر بیاید که نویسنده بنا داشته داستانش را در زمان جاری بداند، اما به مؤلفه های این نوع داستان هم توجهی نشده است.
داستان تعصب های کور و نابه جا
در بخش پایانی نشست فاطمه موسوی و اظهار داشت: «پیاده داستان تعصب های کور و نابه جاست؛ آنقدر که این تعصب حکم کشتن بی رحمانه خواهر را هم صادر می کند.
وی اضافه کرد: نکته جالب، بی پروایی نویسنده در به تصویر کشیدن نکات منفی فرهنگ منطقه است. او از این که مورد بهتان قرار گیرد، ابایی ندارد. او مادی گرایی مردم منطقه را به تصویر کشیده و اذعان می کند که جهاز زن برای شان مهمست و بدنبال دختر بی چیز نمی روند؛ حتی اگر آن دختران زیبا و کدبانو باشند. گورانی ها بد دل و کج اندیش هستند و کینه شتری دارند و خیلی از مسائل را طور دیگری تفسیر می کنند و تغییر ذهنیت شان کار سختی است.
این منتقد اظهار داشت: نویسنده هر فصل را از انتهای آن آغاز نموده و بعد از آن با فلش بک به شرح ماجرا می پردازد و این یعنی نویسنده قصد ندارد با روایت ماجرا یا «بعد چه می شود» خواننده را بدنبال خود بکشد و اتفاقاً همین کار او را مشکل تر می کند؛ اما نویسنده با اشتیاق این سختی را به جان می خرد و از قضا موفق هم است.
«پیاده» دغدغه زن امروز ایرانی نیست
در پایان این جلسه، مرضیه نفری اظهار داشت: کتاب «پیاده» در سال ۱۳۹۷ انتشار یافته است، خیلی از چالش های انیس، دغدغه زن امروز ایرانی نیست و نویسنده نتوانسته افق روشنی را ترسیم کند. زن امروز همانند موج های فمنیست تغییر کرده و دغدغه های متفاوت تری دارد. در مجموع می توان گفت، پیاده داستانی فمنیستی است که از ظرفیتهای اقلیمی و نوشتار زنانه بهره برده و رابطه خوبی با خواننده زن ایرانی برقرار کرده است.
منبع: پرسی بلاگ
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب