كریمی مطرح كرد؛
شاعران با استفاده از واژه طوفان الاقصی دنبال نابودی ظلم هستند
به گزارش پرسی بلاگ، پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها اظهار داشت: شاعران با استفاده از واژه طوفان الاقصی دنبال فتح بابی تاریخی برای نابودی ظلمی بی سابقه هستند.
به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، نشست نظریه بازی و مبانی گفتمان سازی در طوفان الاقصی از سری نشست های همایش شناخت و تحلیل نظام نشانگانی طوفان الاقصی، با حضور سید یعقوب کریمی پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها توسط دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری در سالن ۴۰۲ این حوزه برگزار گردید.
در ابتدای این نشست کریمی اظهار داشت: بازی یک ابر واژه است که با شروع عمل و عکس العمل، بین عملگرها به وجود آمد. میتوان این عمل و عکس العمل را به مبارزه یا نبرد تعبیر کرد. اگر بازی وجود نداشته باشد نبردی هم شکل نمی گیرد و اگر نبردی وجود دارد خارج از مفهوم بازی نخواهد بود، بنابراین است که در نقطه تعادل و صلح، بازی وجود ندارد و مبارزات تمام می شود.
وی افزود: وقتی نبردی شروع می شود تمامی مفاهیم زبانی در رابطه با آن در هر قالبی وام دار آن خواهد بود. از زبان موسیقی گرفته تا زبان شعر و نثر وارد عرصه می شوند تا پیوندهای محکمی به وجود آید که همه به یک تنه اصلی متصل هستند. ازاین رو بررسی ردپای بازی در الگوهای زبانی در رابطه با یک نبرد چندان دور از دسترس نیست. همچون این مفاهیم در رابطه با بازی میتوان به نبرد استراتژیک اشاره نمود. این نبردها شکلی از بازی است که در آن عملگرها با انتخابهای مختلفی وارد مبارزه می شوند و در هر گزینه هدف مشخصی را دنبال می کنند. ازاین رو میتوان عقلانیت را حاکم بر این نوع بازی ها دانست.
این پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها اضافه کرد: الگوی دماوندیه ملک الشعرای بهار یکی از مثال های روشن این نوع نبرد است که دماوند را از حالت پای دربندی و فسردگی تا لحظه ای که شرزه شیر درنده است را به تصویر می کشد و در هر کدام از این وضعیت ها هدف و علل خویش را بیان می کند.
وی اظهار داشت: طوفان واژه ای متداول می باشد که اینروزها پیوسته شنیده می شود که از طبیعت وحشی الهام گرفته شده است. قدرتی از طبیعت که ویرانگر است و هیچ چیز یارای مقابله با آنرا ندارد. در نظریه بازی این واژه، واژه ای در تقابل با مفهوم نهنگ تایگرشات است که در بازی های به شکل استثماری استفاده می شود. این الگو هم یک الگوی الهام گرفته شده از طبیعت وحشی است. در مفهوم نهنگ تایگرشات، نوزادان تازه متولد شده آن قدر همدیگر را می بلعند تا شانس بقای نهایی برای یکی باشد و دیگران نابود شوند. گزینه ای که ادبیات سیاسی غرب برای نابودی نهایی سرزمین فلسطین جهت تأمین امنیت و زیاده خواهی اسرائیل، همواره در دستور کار داشته است. ازاین رو به پشتوانه این قانون که هر عمل، عکس العمل متناسب و در جهت عکس را به دنبال دارد خلق طوفانی به نام الاقصی و تغییر معادله بازی گریزناپذیر است.
کریمی افزود: با تشکیل چنین شرایطی است که خلق واژگانی جدید در تقابل با یک مفهوم شکل می گیرد و برخی واژگان متداول از رنگ و لعاب می افتند و جلوه قبلی را از دست می دهند. در واقع آن گونه که حوادث بزرگ سبب ظهور یا انقراض برخی موجودات و پدیده ها می شود همان گونه هم سبب ظهور یا افول برخی مفاهیم واژگانی می شوند. مذاکره واژه ای معمول در الگوهای نظریه بازی است که برای همه ما آشناست که وقتی در زندگی روزمره به کرات از آن استفاده می نماییم بشکلی خود آگاه یا ناخودآگاه درگیر یک بازی هستیم که شیوه نبرد در آنرا به این شکل برگزیده ایم. اما همیشه نبرد با الگوهای مخملین و نرم پیش نمی رود و احتیاج به خلق مفاهیم جدیدتر است که مشت آهنین در دستکش مخملی و مشت در مقابل مشت همچون این واژگان هستند که بر حسب شدت تقابل بین طرفین بازی شکلی از آن به کار می رود و امکان دارد به قالبی متداول در ادبیات روزمره هم کاربرد داشته باشد.
این پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها اضافه کرد: طبیعتاً معنای مذاکره خود به خود رنگ می بازد و الگوی بازی در چارچوب جدیدی بنام چشم در مقابل چشم یا مشت در مقابل مشت رنگ و جلوه جدیدی می گیرد که می تواند شالوده ای برای واژه سازی های بعدی شود. در شعر شاعرانی که اینروزها برای طوفان الاقصی شعر سروده اند این مطلب به خوبی قابل مشاهده می باشد. پیش رفتن بازی به این سبک و سیاق بشکلی ذاتی مفاهیم در رابطه با این شیوه مبارزه را در گذشته و آینده به هم پیوند می دهد و وحدت معنایی را شکل می دهد تا در زمانی همسان و پایه پای یاریگر هم باشند. طوفان الاقصی یادآور نبرد اولین بین هابیل و قابیل و بین موسی و فرعون است و یادآور نبردی سرنوشت ساز بین جالوت و داوود نوجوان است و جنگ بدر و نبرد خیبر جان جدیدی می گیرد و مصداق قابل فهم تری برای آن معرفی می شود. این مبارزه از قلب تاریخ می گذرد تا کربلا را به طوفان الاقصی و ظهور آخر زمانی موعود را به این نبرد مرتبط سازد.
کریمی در ادامه سخنان خود اظهار داشت: این نبرد شکل گرفته تا تمامی اسطوره ها، حقیقت و زمان گذشته را به حال و حال را به آینده پیوند دهد و بین تعالیم آسمانی و هر آن چه بشر نوشته و در آینده خواهد نوشت، پیوندی احیا گر ایجاد نماید. بنابراین است که شعر شاعران، قلم نویسندگان و منطق عالمان و زبان سیاست مداران در جبهه حق و باطل و غرب و شرق یک محور واحد یافته و تمامی توان واژگانی در اختیار این تقابل آخر زمانی قرار گرفته است.
وی همینطور اظهار داشت: رهبری واژه ای دیگر است که در نظریه بازی کاربرد گسترده ای دارد و از آن بعنوان (Leadership games) یاد می شود. همینطور الگوی بازی قهرمانانه (Heroic games) و الگوی شهادت (Martyrdom games) از دیگر الگوهای پرکاربرد در بازی است که در ادبیات رسمی و روزمره اینروزها بشکلی گسترده از آنها استفاده می شود. کلیدی بودن این واژگان در نظریه بازی و کاربرد گسترده آنها بین تمامی اقشار نشان دهنده جاری بودن مفهوم بازی در زندگی روزمره است. طوفان الاقصی بازی را به سمت و سویی هدایت کرد که تمامی این مفاهیم کلیدی با قدرت و صلابت بیشتر در لابه لای الگوهای زبانی فارغ از شکل و قالب به کار بروند و این چند واژه در مقابل دنیای واژگانی در رابطه با بازی قد علم کرده و علم داری می کنند.
این پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها در قسمت دیگری از سخنان خود اضافه کرد: میزان استفاده از این واژگان در شعر شاعران طی دو سه ماه اخیر گواه کلیدی بودن این واژگان است. شاعران با استفاده از آن به دنبال فتح بابی تاریخی برای نابودی ظلمی بی سابقه هستند. طبیعتاً نمادها هم با عنایت به این نوع از مفاهیم بازی جان جدیدی می گیرند و خلق برخی نمادهای در رابطه با این شکل از بازی گریز ناپذیر خواهد بود. غزه هم نمادی بی همتاست که خط مقدم این نبرد استراتژیک و نقطه شروع نبرد است. این کلمه نماد مظلومیت مقتدراست که تن به ذلت نمی دهد و یک مثال بی نظیر از استقامتی است که معنای واقعی تا آخرین نفس ایستادن است. یک پوست اندازی جدید از مقاومت، که تابحال مانند آن آفریده نشده است. تا آنجایی که بدون اغراق نقطه تمایز حق و باطل و نماد روشن حق ضد باطل است.
وی اظهار داشت: خلق برخی واژگان شناسنامه یک منطقه، جنبش و یا مردم یک سرزمین می شود که فقط خاصیتش به نقطه اثرپذیری باز می گردد. سنگ های خسته و موشک های تازه نفس دو ترکیب هستند که در کنار هم در هیچ کجا غیر از فلسطین مصداق نمی یابند. اصطلاح داوود حزب اللهیان، یک ترکیب میان مکتبی و بین ادیانی است که به خوبی در شعر شاعر معاصر نشسته است و به سختی در یک غالب دیگر غیر طوفان الاقصی می گنجد. این ترکیب یادآور نبردی سرنوشت ساز در لحظات شکست بنی اسرائیل و امداد غیبی خداوند در واپسین لحظات نبرد به دستان داوود پیامبر است.
کریمی افزود: «کشتن یا کشته شدن نشان دهنده اوج تضاد و اختلاف بین عملگرها در یک بازی است». در منطق نظریه بازی این نوع ادبیات در مدلی به نام بازی ترسوها معرفی می شود. هرچه این اختلاف عمیق تر باشد بازی با شدت، بازخورد و برخورد بیشتری جریان می یابد. این نوع تضادها در جبهه های حق و باطل و تقابل سیاهی و سفیدی و ظالم و مظلوم به بالاترین سطح خود می رسد و درست در جریان این گونه بازی ها است که همه چیز در بعد غایی و نهایی رخ می دهد. نصرت الهی در کمال و شقاوت در اوج به معرض نمایش گذاشته می شود. اما این نکته قابل انکار نیست که هر واژه پتانسیلی دارد که در جریان هر نبرد و تقابلی سطحی از آن به ظهور می رسد. در دیدگاه شیعیان اوج رنج و درد و مصیبت در کربلا به وقوع پیوسته است و آن گونه که درد در این حادثه خویش را به نمایش می گذارد در حوادث دیگر این امکان را نداشته است. اما در مقایسه با کربلا سطح رنجی که بر مردم غزه وارد شده است در سطح به مراتب بالاتری قرار می گیرد. اگر همه جنایات بشری در کربلا به وقوع پیوست نمونه گسترده تر و شدیدتر آن هر روز در غزه پیش روی همه جهانیان است. بنابر این معنای درد ارتقا می یابد و در سطح بالاتری و جدیدتری قرار می گیرد. درد همان دردی است که همیشه می نوشتیم و بر زبان می آوردیم ولی کیفیت عرضه آن این دفعه کاملا متفاوت می باشد. اگر زمانی طفلی با تیر سه شعبه هدف قرار می گرفت حالا بمب یک تنی به سمت او شلیک می شود.
این پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها اضافه کرد: برای انتقال این سطح از مفهوم رنج علاوه بر حوادث بیرونی، یک آمادگی جهت پذیرش درونی هم ضروری است که بتواند آنرا در ظرف خود بگنجاند و مزمزه کند وگرنه در صورتیکه چنین اتفاقی نیفتد و زمینه های درونی ادراکی ایجاد نشود مانند خیلی از علایم و پدیده ها که در جهان هستند و ما آنها را درک نمی نماییم در غبار فراموشی خواهند رفت. این رسالت زینب گونه بر دوش درد آشنایان ظرفیت شناس است که این ظرفیت درونی را برای درک مفاهیم بزرگ ایجاد کنند.
وی اظهار داشت: کار رسانه ای که در چارچوب های زبانی و با شناخت دقیق ابعاد متعدد کمی و کیفی آن در طوفان الاقصی انجام شد یک پذیرش درونی را برای همه جهانیان ایجاد کرد که به عمق مفهوم درد و رنج در غزه بگونه ای باورمندتر از قبل بنگرند و یک حس همزادپنداری را در همه عالم با هر نگرش و دیدگاهی ایجاد نماید و سبب ایجاد یک خیزش جهانی شده است. و این به مفهوم واقعی برگ برنده بازی است.
کریمی افزود: همچون مباحث دیگری که در این حوزه قابل بحث است حامله شدن واژگان و تمایل آنها برای جذب شدن در یکی از قطب های بازی است که باعث افزایش چگالی واژگانی در قطبین متضاد شده و این امر از میزان جریان واژگانی در فضاهای بی طرف و بینابینی خواهد کاست. همچون مباحث دیگری که در این حوزه قابل بحث است مغناطیس واژگان و تمایل آنها برای جذب شدن در یکی از قطب های بازی است که باعث افزایش چگالی واژگانی در قطبین متضاد شده و این امر از میزان جریان واژگانی در فضاهای بی طرف و بینابینی خواهد کاست. ازاین رو جریان واژگانی به مرور در فضاهای که به سمت تعادل تمایل دارند کاهش خواهد یافت و امکان دارد تا سالهای سال جریانی خشکیده شود. هرچه سطح کاهش بیشتر باشد تنش افزایش پیدا کرده و چگالی واژگانی قطبین به سمت چگالش بیشتر میل می کند و این ازدحام و فشردگی آنقدر ادامه خواهد یافت تا شرایط برای از هم پاشیدگی یکی از قطبین فراهم و انفجاری نو پدید می آید و تعادل جدیدی آغاز به شکل گرفتن خواهد نمود.
وی اضافه کرد: طبیعتاً قطبی که از ظرفیتهای کافی برای این ازدحام واژگانی برخوردار نباشد در نهایت گرفتار گسست خواهد شد. ازاین رو ظرفیت سازی، هنری بی نظیر در این شرایط است. در واقع یک ریسمان محکمی ضروری است تا همه ظرفیتهای واژگانی به آن چنگ زنند. باور و ایمان یک بستر ظرفیت ساز و ظرفیت بخش است که تمامی حجم واژگانی را آنقدر فشرده و کوچک می کند که بار سنگینی و فضایی آن حس نمی شود انگار که هر قدر هم بارهای معنایی متعدد بر دوش آن قرار گیرد باز ظرفیت جدید می یابد. ظرفیتی که سبک بار و امیدبخش است و گرفتار سنگینی و سنگین باری نمی شود و هیچ کدورتی در آن راه نمی یابد که چهره آنرا زشت و گریه کند و به حدی می رسد که بارقه واژگانی (ما رایت الا جمیلا) در عالم خلق می شود و ظهور پیدا می کند. پس افق چنین ظرفیتی روشن است.
در پایان این پژوهشگر حوزه نظریه بازی ها اظهار داشت: اساسا این دیدگاه شکست ناپذیر است حتی اگر مانند حضرت ابراهیم یکه و تنها در مقابل لشگر عظیمی قرار بگیرد. حالا میتوان گفت افق نهایی بازی به کدام سمت و سو خواهد رفت. پایان بندی بازی است که قضاوت در مورد آن چندان دشوار نیست. برای قومی که استراتژی نهایی به مرگ گرفتن آن هاست، اساسا شدیدترین تب ها برایش قابل تحمل است. وجود جرقه ای یا کورسویی در دل این ظلمت طبیعتاً امید بخش تر از سیاهی مطلق است که هیچ بازیگری غیر از سیطره بی چون و چرای خویش را قبول ندارد. گذر زمان نشان داده که این ملت از همین جرقه های ناچیز شعله هایی را فراهم نموده که در دل این ظلمت هدایتگر است. ملتی که زمانی در بازی درحال حذف شدن بود حالا به دنبال آن است که نقطه تعادل بازی را با اراده خود شکل دهد.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب