کسانی که می گویند شاهنامه درباره ی پادشاهان است مفهوم آنرا نمی فهمند

کسانی که می گویند شاهنامه درباره ی پادشاهان است مفهوم آنرا نمی فهمند

به گزارش پرسی بلاگ، یوسفعلی میرشکاک اظهار داشت: شاهنامه شهادت نامه است، چون خود شاه است که مجری احکام شریعه است. اینها که می گویند شاهنامه درباره ی پادشاهان است، نه شاه می فهمند و نه شاه می شناسند.



به گزارش پرسی بلاگ به نقل از مهر، ششمین دوره «شب های شعر انقلاب» همراه با قدردانی از برگزیدگان فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج)» و تجلیل از استاد یوسفعلی میرشکاک، شامگاه امشب یکشنبه ۲۸ بهمن در تالار ایوان شمس تهران برگزار گردید.
در ابتدای این مراسم که اجرای آنرا نجم الدین شریعتی برعهده داشت، جواد حیدری رییس مجمع شاعران دوده (ع) اظهار داشت: در ششمین دوره از شب های شعر انقلاب دور هم جمع شدیم. از شروع تأسیس مجمع شاعران دوده (ع) اهتمام داشتیم در روزهای دهه فجر شب های شعر انقلاب را داشته باشیم. برخی از سال ها موفق نبودیم ولی دو سه سال است که توانستیم این کار را انجام بدهیم.
۵۰۰ اثر به فراخوان تا انقلاب مهدی (عج) رسید
حیدری اضافه کرد: امسال معاونت فرهنگی تهران به یاری آمدند. امسال یک فرقی دارد که فراخوانی به نام تا انقلاب مهدی (عج) داشتیم که در فرصت خیلی کمی ۲۰۶ شاعر برای ما اثر فرستادند. حدود ۵۰۰ اثر از این شاعران به ما رسید که امشب برگزیدان آن معرفی خواهد شد.
مهم ترین برنامه امشب تجلیل از استاد یوسفعلی میرشکاک است. تلاش ما این بوده شاعران نسل های مختلف انقلاب را دور هم جمع نماییم و این توفیق امروز حاصل شده است.
ولی الله زنجانی نخستین شاعری بود که برای شعرخوانی به روی جایگاه دعوت شد و این شعر را خواند:
تا پیر ما نمود قیامی جوان پسند
شد جهد آن مجاهد اعظم جهان پسند
در شام تیره، سال خطر، نیم قرن پیش
شد جلوه گر ز قم قَمری آسمان پسند
بی امتحان، جهادِ مجاهد قبول نیست
خوانَد تو را به اوج، شه قهرمان پسند
یار است سفره دار سفرکرده های عشق
مهمانی شهید بُود میزبان پسند
آری به راه معرفت ایثار لازم است
تا گردد انقلابت امام زمان پسند
خواهد رسید مصلحی از ره به داد خلق
با چهره ای گشاده و دلچسب و جان پسند
شور یمن، صلابت لبنان و غزه را
بنشان نشان به پرچمت ای بی نشان پسند
آری به منطقه بُود ایران زمین حرم
محرم پسند باش نه نامحرمان پسند
بین گفته ی تو باب پسند کیان بود؟
آرم عبارتی که بود این کسان پسند
حرفی مزن که سبب تحسین دشمن است
ای دوست! آن بگو که بُود آرمان پسند
جای یکی چقدر در این جمع خالی است
آن که بُود غمش به دل مهربان پسند
برگرد ای مدافع زینب! سوی حرم
ای نیم قرن خادمی ات آستان پسند
دستش بریده باد، برید آنکه دست تو!
مستم ز عطر قدسی ات ای قدسیان پسند
شاعر! نباش غرّه گر اهل ادب کنند
تحسین این قصیده ی روح و روان پسند
هفتادساله ام ولی از هفت سالگی
من پیرو خمینی پیرم، جوان پسند
از عمر دم شمار غنیمت کلامیا!
کاهل هنر دقیقه شمارند و آن پسند
شاعر بعدی حجت الاسلام جواد محمدزمانی بود که شعری تقدیم به شهید سیدحسن نصرالله خواند:
چه خواهدنمود پس از این زمین و آسمان بی تو
سراسر زخمه ی مرگ است آهنگ زمان بی تو
من و بی اراده این اشک جاری در هوای تو
من و این کودک هر لحظه در هر سو روان بی تو
ز جا برخیز، راهی نیست، هم رسم وفا این نیست
که ما باشیم سوی مسجدالاقصی روان بی تو
نشان دادی که هر نسلی من الله است، نصرالله!
چگونه جاء نصرالله یابد این نشان بی تو
و صهیون بود در هر لحظه بی امن و امان با تو
و صهیون هست در هر لحظه بی امن و امان بی تو
به سر منزل رسیدن بی امیر کاروان دشوار است
ولی هیهات از رفتن بماند کاروان بی تو
به ساحل می برد ما را نسیم لطفت از دریا
نخواهد ماند این کشتی بدون بادبان بی تو
غروب ضاحیه، گلدسته ها فریاد حزن آلود
چه آشوبی است اینجا لحظه ی سرخ اذان بی تو
ابومهدی، هنیه، حاج قاسم، مغنیه، چمران
نمی شد جمع آنها جمع، سید! بی شک بی تو
سپس مرتضی حیدری آل کثیر شاعر خوزستانی شعری با زبان عربی برای حاضران قرائت کرد.
شعر فارسی حیدری آل کثیر به این شرح است:
چل سال آزگار تبر خورد و ایستاد
آری نکرد تکیه به جز بر توان خوش
این پهلوان ردشده از هفت خوان حصار
خون خورده است، خون دل از استکان خویش
چون آسیاب گشته به دستان مردمش
آخر چگونه بگذرد از خیر نان خویش
مرزی که نقل هر شب اخبار غرب و شرق
خاکی که منعکس شده بر آسمان خویش
باز است چشم پنجره هایش به طرف نور
امید داده است به ناباوران خویش
این سینه ی ستبر که در عصری از تبر
صد داغ دیده بر جگر باغبان خویش
در باد ایستاده و الان نشسته است
در سوگ ناشناس ترین ارغوان خویش
سربازهای عاشق و گمنامت ای وطن
کردند اقتدا به امام زمان خویش
وقت غریب پنجه بیفکن بر آفتاب
گاه سکوت بوسه بزن بر زبان خویش
چونان افق که از پس باران بر آمده است
نازیده ای به جلوه رنگین کمان خویش
با این همه شهید که داری به دامنت
آتش بزن به ظلمت سرد زمان خویش
هیهات اگر بگذرم از ارث نیاکان
محمود یوسفی شاعر بعدی بود که شعری برای ایران قرائت کرد:
تا دور شویم از عطش تلخ بیابان
دنبال تو گشتیم خیابان به خیابان
ما با تو رسیدیم به سرمنزل مقصود
هرچند در این حوزه خطر بود فراوان
ای زخمی جان بر کف این زخم زبان ها
ای صاعقه ی تاخته بر لشکر شیطان
ای روح خدا در تن تو جاری و ساری
پیغام بر بت شکن پیر جماران
چون سرو سرافزاری و چون کوه مقاوم
این طایفه را با تو چه باک است ز طوفان
زانو زده پای قدمت تارک تاریخ
گل کرده ز دامان تو صد میثم و سلمان
ای مهد غزل خوانی فردوسی و حافظ
ای بلیل شیرین سخن! ای چشمه جوشان!
ای اصل تو از اصله ایام کهن تر
ای هیبت تو حسرت این گنبد گردان
ای پشت و پناهت نظر لطف ابوالفضل
ای بدرقه راه تو لبخند شهیدان
بگذار به دیدار تو با سنگ بیایند
ای آینه! ما پای تو هستیم کماکان
بی تاب تو صد رستم و بهرام و سیاوش
قربان تو صد همت و آوینی و چمران
بر ظلمت تاریکی ما حب تو والفجر
چون ماه رخ محترمت روشن و تابان
ماندند به پایت همه دم مردم میدان
تا از ته دل یک دله گفتیم حسین جان
ای فلسفه شوق دم و بازدم ما!
ای خنده روز و شب تو بر تن ما جان!
چشمان تو بیداری البرز و دماوند
آغوش پر از عاطفه ات مژده ی باران
میعادگه کرد و بلوچ و عرب و لر
لبخند تو آغازگر بامداد بهاران
پای تو و این عشق چه جان ها چه فدا شد
هیهات اگر بگذرم از ارث نیاکان
دوریم ز هر آفت و لطمه و گزندی
چون هست امیر دل ما شاه خراسان
جان ها به فدایت وطن ما وطن ما
قربان تو جمهوری اسلامی ایران!
خانم فریبا یوسفی چند بیت تقدیم به حضرت علی (ع) خواند:
تو قلم را به دست من دادی
جرأتِ از تو دم زدن دادی
یا علی! نام تو نجات من است
مرده ام، «یاعلی» حیات من است
دم به دم از تو زندگی برپاست
عشق با نام تو دم عیسی است
نامت از مرز لفظ بیرون است
عین عشق است، صوت قانون است
زادگاهت کجاست؟ خانه ی دوست
در تو هر حرکتی نشانه ی اوست
نخل اگر سایه دار و پربار است
دست بخشنده ی تو در کار است
آب اگر مایه ی حیات شده است
سوی تو از تو التفات شده است
مهربانی تویی، تو خورشیدی
نه، به این ذره هم تو تابیدی
تو به او یاد داده ای تب را
تابش گرم روز را شب را
معنی نور از تو روشن شد
نور حق با تو پرتوافکن شد
آسمان چیست؟ بی کرانگی ات
ابر پاکیزگی، ترانگی ات
ابر بخشندگیت، پرباریت
ابر، احسان تا ابد جاریت
ابر، شولای کوه نامیراست
کوه با تاکید بر تو پابرجا است
صخره یک دفعه از تو نام آورد
ماند و امواج را دوام آورد
تو که تلفیق وحی و دریایی
سخت بشکوهی و معمایی
نرم چون اشک های چشم یتیم
سخت چون عزم جزم ابراهیم
تا نوشتیم لافتی الا
نقش دیدیم ذوالفقارت را
معدن رحمت خداوندی
با تو از جان ماست پیوندی
میلاد عرفان پور مدیر مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری شاعر بعدی بود که بع دعوت نجم الدین شریعتی شعری برای حاضران قرائت کرد:
مقصدش همین خاک است، این به خاک دلداده
آسمان چه می فهمد؟ نردبان افتاده
مردگان دریایند ماهیان قلابی
بندگان دنیایند، بندیان قلاده
می خورد به سنگ آخر دین فروش دنیاخر
تا به سفره ی رنگین پهن کرده سجاده
در غلاف ها ماندند تیغ های برّنده
در لحاف ها ماندند مردهای آماده
آن که بیرق جنگ است، باد می خورد پشتش
این که پرچم صلح است، مست کرده از باده
آن همیشه جنگاور یاری اش رسید آخر
چارپای خنگ اش را جای خود فرستاده
هرکه لاف زد دریاست، برکه ی حقیری بود
هرکه گفت آیینه است، صاف بود یا ساده
روسیاه برگشتند، نیمه راه برگشتند
بی خبر که از خون است تار و پود این جاده
هی جنازه می سازد، برج تازه می سازد
این تمدن بی بُن، این زن زنازاده
این میانه مردانه بر سفر کمر بستند
مرغ های دریایی سروهای آزاده
شاعر بعدی مرتضی جام آبادی از برگزیدگان فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج) بود که برای حاضران شعرخوانی کرد:
خورشید کعبه! کاش تو را دیدنی نماییم
بر دور کعبه، دور تو، گردیدنی نماییم
از دور بر جمال جمیل تو بنگریم
وانگه به خال روی تو بوسیدنی نماییم
ای کاش بوی موی تو می شد نصیب ما
گلچین که نیستیم که گل چیدنی نماییم
ای کاش یک نماز تو بودی امام ما
باشد خدای را که پرستیدنی نماییم
در پای کارنامه ی ما می زدی تو مهر
تا با خیال آسوده خوابیدنی نماییم
در جمعه ای که جشن ظهور تو می شود
چون شمع بین جمع چه رقصیدنی نماییم
یعقوب وار دیده ما چون سپید شد
پیراهنی فرست که بوییدنی نماییم
ای یوسفی که گم شده حال تو را، بگو
ما از کدام قافله پرسیدنی نماییم
بگذار چون یتیم ز پیش تو بگذریم
دزدیده بر شمایل تو دیدنی نماییم
جای امام خمینی (ره) در پیروزی های جبهه مقاومت خالی است
در بخش بعدی این برنامه امین توکلی زاده معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران درباره ی برنامه های فرهنگی و ادبی شهرداری تهران و تجلیل از یوسفعلی میرشکاک اظهار داشت: تلاقی چندین مناسبت و رویداد مهم به این جلسه مبارک ختم شده است. اعیاد شعبانیه، ایام پیروزی انقلاب اسلامی و به صورتی ایام پیروزی جبهه مقاومت، همه اینها دست به دست هم داد تا پویش «تا انقلاب مهدی (عج)» رقم بخورد. شبی که خبرها را مرور می کردیم و نگران بودیم که آیا واقعاً سیدمقاومت از میان ما پرکشیده یا نه، خداوند ما را به پویش «آغاز نصرالله» راهنمایی کرد.
توکلی زاده افزود: پویش شروع نصرالله کار خودش را جلو برد تا به پویش «تا انقلاب مهدی (عج)» رسیدیم. همه اینها برخواسته از فرهنگ و هویت ماندگاری است که امام خمینی (ره) به ما هدیه داد. ما معاصران حضرت امام خمینی (ره) برکت و نعمتی داریم که خیلی ها ندارند. ماهیان در آب هستیم و هنوز قدر این نعمت را به نیکی درنیافته ایم. حضرت امام یک دنیای روشن و پرامید را در ظلمانی ترین لحظات تاریخ معاصر برای مردم ایران باز کرد. چقدر جای امام خالی است که ببیند ندای ایشان از گلوی خردسالان غزه برمی آید و آنها سخن از آرمان های انقلاب اسلامی می زنند.
برگزاری جشنواره شاهنامه خوانی با دبیری میرشکاک
معاون فرهنگی و اجتماعی شهردای تهران اظهار داشت: امشب یک مناسبت نیکو هم داریم و آن حضور استاد یوسفعلی میرشکاک و تجلیل از ایشان است. بگذارید این طور بگویم که اگر ما دلتنگ شعرای بزرگ مان می شویم، با حضور استاد میرشکاک این دلتنگی کاسته می شود. ما دعبل خزاعی را در استان خوزستان داریم و امروز وقتی به استاد میرشکاک نگاه می نماییم، می بینیم پرچم دعبل خزاعی بازهم برافراشته است.
توکلی زاده از برگزاری جشنواره شاهنامه خوانی با دبیری استاد یوسفعلی میرشکاک آگاهی داد و اظهار داشت: استاد میرشکاک با درخواست شهرداری تهران برای برگزاری یک جشنواره شاهنامه خوانی موافقت نموده اند و ما به زودی در شهرداری تهران مقدمات این برنامه را فراهم می کنم.
بعد از صحبت های امین توکلی زاده، با حضور علیرضا نادعلی عضو شورای اسلامی شهر تهران و سخنگوی این شورا، مصطفی زیبایی نژاد مدیرکل فرهنگی شهر تهران، میلاد عرفان پور مدیر دفتر آفرینش های ادبی حوزه هنری، جواد حیدری رییس مجمع شاعران دوده (ع) و استاد ولی الله کلامی از استاد یوسفعلی میرشکاک تجلیل و تقدیر گردید.
شاهنامه، شهادت نامه و قصه غیرت است
میرشکاک درباره ی شاهنامه و حکیم ابوالقاسم فردوسی اظهار داشت: عزیزان من! فردوسی حکیم بوده است. کتابش قصه خردسالان است برای کودکان، قصه غیرت است برای جوانان، قصه عصمت است برای آنها که یگانه پرست هستند، و قصه جهاد است برای آنها که از سرزمین شان و خصوصاً از خون پاکان و نیکان حضرت حق دفاع می کنند و تا انتقام نیگیرند از پا نمی نشینند. شاهنامه شهادت نامه است، چون خود شاه است که مجری احکام شریعه است. اینها که می گویند شاهنامه درباره ی پادشاهان است، نه شاه می فهمند و نه شاه می شناسند. خودش می گوید «دیده ای خواهم که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس».
میرشکاک در جواب آنهایی که جریان های خارج از ایران که خواهان بازگشت به دوران پهلوی هستند اظهار داشت: شیعه بازگشت به گذشته ندارد. آن کسی که استفراغ خودش را درباره ی می خورد سگ است. ما در راه حسین ابن علی و نیاکان مان ۴۶ سال است که در غربال حضرت صوفی افتاده ایم.
ما از دل ظلمت پشت این پیرمرد راه افتادیم
میرشکاک با اشاره به اینکه خمینی زدایی خیلی وقت است که شروع شده است، اظهار داشت: اما آنها غافل اند که دار و دسته خمینی هنوز هستند. آنهائیکه در جنگ بودند، دیدند که مرگ شوخی خدا با انسان است. بخواهد ببرد بی درنگ می برد، نخواهد هم اگر از آسمان خمپاره ببارد، نمی برد. در جنگ برادران سودانی وضع شان خوب بود و با چهارلول به بسیجی ها شکلیک می کردند، ولی همان بسیجی ها از دل آن چهارلول ها و خمپاره ها زنده ماندند و امروز هم هستند. سال ها دریغ می خوردیم چرا شهید نمی شویم؟ شاید برای یک روز دیگر نگه تان داشته است. شاید آن روز امروز باشد که خمینی زدایی بیش از همیشه است.
میرشکاک با اشاره به اینکه پیش از انقلاب وضع ما خیلی بد بود، اظهار داشت: فیلم های این چنینی و آن چنانی از فرانسه و ایتالیا می آمد و در شهرها و روستاها پخش می شد. ما از دل آن ظلمت دنبال خمینی (ره) راه افتادیم. ما از دل ظلمت پشت سر این پیرمرد راه افتادیم و هنوز هم دنبال او هستیم.
وی سپس مرثیه ای را که برای امام خمینی (ره) سروده بود خواند:
سر بر آر ای خصم کافر کیش، حیدر مرده است
معنی انا فتحنا، سرّ اکبر مرده است
صاحب معراج یعنی مصطفی منبر سپرد
آن که بر منبر سلونی گفت و منبر مرده است
ای یهود خیبری! بردار دست از آستین
مرتضی صاحب لوای فتح خیبر مرده است
گر حسن را زهر خواهی داد ای فرزند هند
گاه شد چون صاحب تیغ دو پیکر مرده است
زینبی کو تا بگرید زار بر نعش حسین
یا حسین آیا کسی جز تو مکرر مرده است
آفتاب دین احمد جانشین بو تراب
بر سر حق سدر سبز سایه گستر مرده است
کهف کامل آخرین فرزند صدق مصطفی
شهپر جبریل اسماعیل هاجر مرده است
لا فتی الا علی لاسیف الا ذولفقار
روز خندق پیش چشم خیل کافر مرده است
خاک بر سر کن الاشرق حقیقت همعنان
باختر پیوند شادی کن که خاور مرده است…
شاعر بعدی احمد بابایی بود که شعری با این باخبر برای حضرت امیرالمومنین (ع) خواند:
علی است نام خداوند اسمان و زمین
علی است آیت عظمی، علی است روح زمین
خانه روبهان صهیون از / لانه عنکبوت سست تر است
محمود حبیبی کسبی شاعر بعدی بود که به روی صحنه آمد و شعری برای وعده صادق برای حاضرن قرائت کرد:
گفته بودیم انتقامی سخت
از تبار فرار می گیریم
دشمن ماست اهل لاف و خلاف
ما ولی مرد شور و شمشیریم
*
باز هم دست انتحار شدند
کفر و تکفیر در صف صفین
ریخت بر خاک شام تا ایران
خون ما ملت امام حسین (ع)
*
خون مظلوم نوحه می خواند
نقشه انتقام در دست است
طی شده دوره بزن دررو
کوچه الفرار بن بست است
*
خون مظلوم پر درآورد و
شد ابابیل و بارندگی سجیل
ما رمیت است و اذ رمیت اینجا
دست حق شعله زد به اسراییل
*
انتقام از تبار شوم ترور
به همین یک دو جا نشد محدود
تازه اینها تلافی خونِ
دختر گوشواره قلبی بود
*
باز جنگ حرامی است و حرم
جنگ کفتارها و کفترها
باز هم پیش دیده زینب
بر سر نیزه می رود سرها
*
در حریم مدافعان حرم
زنده شد راه کشته دمِ عشق
خون سردارهای عاشق ما
ریخت بر خاک کربلای دمشق
*
باز شیران حق نشان دادند
کار خون از خطر درست تر است
خانه روبهان صهیون از
لانه عنکبوت سست تر است
*
رهبر اقتدار بدرقه کرد
این سپاه به قدس راهی را
دید دنیا به یک اشاره ی او
وعده صادق الهی را
*
آرش این دفعه رخت سبز به تن
تیر خیبرشکن گرفت به کف
خیره در چشم های صهیون شد
یاعلی گفت و زد به قلب هدف
*
فصل طوفان انتقام آمد
فصل باران موشک و پهباد
نور نیروی قدس روشن کرد
حاج قاسم نمی رود از یاد
*
تازه شروع انتقام است این
شب دراز است و شیعه بیدار است
بعد از آنکه نسیم قدس وزید
نوبت انتقام سردار است
عمار موحد شعری با این باخبر برای حاضران قرائت کرد:
دیده شود باز اگر به راه عبورش
مست کند عقل را نسیم حضورش
بخش بعدی این برنامه شعرخوانی امیرعلی سلیمانی دومین برگزیده فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج)» بود:
ما در غبار آینه ها را شناختیم
هم درد هم شدیم، دوا را شناختیم
خیام خود شدیم که میخانه باز شد
تا بوعلی شدیم، شفا را شناختیم
در های و هوی خلق امیدی به عشق نیست
ما در سکوت اوج صدا را شناختیم
عمری در انتظار تو رفتیم و آمدیم
اینگونه بود اهتمام صفا را شناختیم
از آب و دانه خیر ندیدیم غیر شر
از خاک پر زدیم و خدا را شناختیم
تجلیل از برگزیدگان فراخوان تا انقلاب مهدی (عج)
سیدمحمد حسینی سومین برگزیده فراخوان تا انقلاب مهدی (عج) در بخش مهدوی آخرین شعرخوانی این جلسه ادبی بود:
آخر این راه هرجا هست، بی موسی چه فرقی می کند؟
خلق سرگردان که باشد، کوه با صحرا چه فرقی می کند؟
آن که باید هم صحبت شود با شعله ای در کوه کیست؟
سر به سر آتش بگیرد سینه ی سینا چه فرقی می کند؟
گفت رندی یوسف گم گشته باز آید به کنعان، گفتمش
گیرم آمد، علیرغم این برادرها چه فرقی می کند؟
روزها را هفته ها را سال ها را، ماه ها و قرن ها را
بی تو طی کردیم، پس اموز با فردا چه فرقی می کند؟
روزها در برگه ی تقویم گرم سوگواری مانده اند
تا نیایی نیمه ی شعبان و عاشورا چه فرقی می کند؟
ما نمی بینیمت اما زندگی روشن ز نور مهر توست
در نگاه کور، خورشیدی که پنهان است با پیدا چه فرقی می کند؟
در ظهور تو بدنبال چه می گردیم؟ درمانی ز خویش
ندبه می خوانیم، آری بامداد و شب، اما چه فرقی می کند؟
هر طرف در جست و جوی یک نشان از روز موعود توییم
مشهد و بیروت و مکه، قدس یا صنعا چه فرقی می کند؟
بی تو دنیا رنج بود و زجر بود و زهر بود و زخم بود
منتظر ماندم ببینم با تو این دنیا چه فرقی می کند…
آخرین بخش از برنامه های شب های شعر انقلاب تجلیل از امیرعلی سلیمانی برگزیده بخش شعر انقلاب، مرتضی جام آبادی برگزیده بخش مهدوی و سیدمحمد حسینی برگزیده شعر مهدوی در فراخوان «تا انقلاب مهدی (عج)» بود که با حضور یوسفعلی میرشکاک، جواد حیدری رییس مجمع شاعران دوده (ع) و امین توکلی زاده معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران از آنها تجلیل شد.


منبع:

1403/11/29
09:56:05
5.0 / 5
34
تگهای خبر: آهنگ , اجتماعی , جشنواره , شهرداری
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۴
پرسی بلاگ